کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
با کف دست لمس کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
با حال
واژهنامه آزاد
این اصطلاح ترجمه از کلمه انگلیسی cool برگرفته شده است و در فرهنگ عامیانه فارسی به معنای:جالب ــ عالی ـ فوق العاده را می دهد . و ممکن است معنای درست ـ درستکار ـ بامرام (جوانمرد) را نیز بدهد .
-
با مرام
واژهنامه آزاد
با اخلاق - دارای اخلاق پسندیده
-
با اراده
واژهنامه آزاد
مصمم.
-
با شلاک جلا دادن
واژهنامه آزاد
جلا دادن با لاک و الکل، جلای فرانسوی
-
جستوجو در متن
-
چاپول
واژهنامه آزاد
دست زدن ؛ کف زدن
-
take
واژهنامه آزاد
گرفتن / ستاندن/ لمس کردن/ بردن/ برداشتن/ خوردن/ پنداشتن
-
پرمچل
واژهنامه آزاد
با کف یک دست محکم کوبیدن بر سر کسی
-
چاپولچی
واژهنامه آزاد
کسی که کف می زند؛ کسی که دست می زند
-
چکلیدن
واژهنامه آزاد
چِکِلیدن، ور رفتن، دست دست زدن، گشتن، گردیدن، سیخ کردن، انگولک کردن.
-
ماسید
واژهنامه آزاد
ماْسیْدَ:(masida) در گویش گنابادی یعنی خرج کردن ، ولخرجی ، دست باز کردن ، دست و دلبازانه خرج کردن
-
تبلت
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) پَلمَک. گونه ای رایانۀ کوچک که در کف دست (به انگلیسی palm) جا می شود. «پلمه» واژه ای پارسی است که در دهخدا نیز آمده است.
-
tablet
واژهنامه آزاد
پَلمَک. گونه ای رایانۀ کوچک که در کف دست (به انگلیسی palm) جا می شود. «پلمه» واژه ای پارسی است که در دهخدا نیز آمده است.
-
leverage
واژهنامه آزاد
دست پر استفاده کردن (استفاده ی حداکثری کردن)
-
پرمه پرمه
واژهنامه آزاد
آرام آرام کار کردن وقت تلف کردن با دست چولفتی کار کردن