کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بار بستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اسف بار
واژهنامه آزاد
مصیبت بار ، سخت
-
هی بار
واژهنامه آزاد
هی بار:تکرار، دوباره یا چند باره، کار و کنشی را دو یا چند بار انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن.
-
بار بل
واژهنامه آزاد
کلمه ای با معنای خاص بیشتر با گویش خراسانی ، بیش بار آوردن ، در مزارع زعفران سالی که محصول بیش از سنوات پیش باشد کشاورزان آن سال را باربل گویند سال باربل آمد زراه ، حاصل آورد فراح، دل چو با خدا گشت براه،باربل آید باربل آید زراه.
-
بار و بندیل
واژهنامه آزاد
بار و بنه
-
جستوجو در متن
-
شرط بستن
واژهنامه آزاد
رهان.
-
بستن
واژهنامه آزاد
کلمه بستن با تلفظ کردی یعنی ب فتحه و س و ت و نون ساکن بمعنای انجماد و یخ زدن است
-
منبعط
واژهنامه آزاد
بستن - جلوگیری کردن - توافق -
-
فلنگ را بستن
واژهنامه آزاد
فرار کردن
-
بگرویده
واژهنامه آزاد
متهد شدن وپیمان بستن به کسی
-
بگرویده
واژهنامه آزاد
پیمان بستن و متهد شدن به کسی
-
بردوختی
واژهنامه آزاد
چشم بستن، روی گرداندن، روی گردان شدن، توجه نکردن
-
قزه قول
واژهنامه آزاد
بار و بندیل بستن، کسب آمادگی
-
غل و زنجیر کردن
واژهنامه آزاد
دست کسی را بستن، به بند کشیدن
-
جندره
واژهنامه آزاد
[جَندَرَه] علف همراه با گِل که برای بستن راه آب استفاده می شود.