کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بار آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اسف بار
واژهنامه آزاد
مصیبت بار ، سخت
-
هی بار
واژهنامه آزاد
هی بار:تکرار، دوباره یا چند باره، کار و کنشی را دو یا چند بار انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن.
-
بار بل
واژهنامه آزاد
کلمه ای با معنای خاص بیشتر با گویش خراسانی ، بیش بار آوردن ، در مزارع زعفران سالی که محصول بیش از سنوات پیش باشد کشاورزان آن سال را باربل گویند سال باربل آمد زراه ، حاصل آورد فراح، دل چو با خدا گشت براه،باربل آید باربل آید زراه.
-
بار و بندیل
واژهنامه آزاد
بار و بنه
-
جستوجو در متن
-
قمیش آمدن
واژهنامه آزاد
عشوه آمدن.
-
مار وابیدن
واژهنامه آزاد
به دنیا آمدن-پدید آمدن-MAR VABIDAN
-
امین
واژهنامه آزاد
omian آمدن
-
overcoming
واژهنامه آزاد
فائق آمدن
-
مه آ
واژهنامه آزاد
مانند ماه به دنیا آمده. کنایه از درخشندگی و ماه رو بودن است. ماه آمدن مه + مخفف آمدن = مه آ
-
آشید
واژهنامه آزاد
(فارسی) طلوع خورشید ترکیب؛ (پیشوند) آ به معنی آمدن - بالا آمدن و شید به معنی خورشید
-
مماشات
واژهنامه آزاد
سازگاری؛ همراهی کردن، راه آمدن
-
بندایش
واژهنامه آزاد
بندایش:بندآیش، بند آمدن، انسداد
-
فایق آمدن
واژهنامه آزاد
پیروز شدن، سلطه یافتن
-
تعریس
واژهنامه آزاد
فرود آمدن مسافر برای خواب