کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الو
واژهنامه آزاد
(لکی) عقاب، باز.
-
واژههای مشابه
-
آلو
واژهنامه آزاد
آلو به معنی سیب زمینی
-
واژههای همآوا
-
آلو
واژهنامه آزاد
آلو به معنی سیب زمینی
-
جستوجو در متن
-
لگجی
واژهنامه آزاد
میوه ای است که شبیه هنداونه کوچک مانند است که ابعاد آن اندازه آلو سبز می باشد بسیار مقوی و در نواحی گرم رشد می کند از فواید آن می توان به دفع کرم بدن اشاره کرد
-
اشلق کندی
واژهنامه آزاد
نام دهی است ازتوایع میانه، واقع در ۱۸ کیلومتری شمال غرب میانه. مکانی است خوش آب و هوا با محصولات متنوع (سال 1395) مانند گردو، گلابی، سیب، گیلاس، آلبالو، زردآلو، هندوانه، خربزه، طالبی، گندم، جو، عدس، لپه، نخود، خیار، گوجه و آلو.
-
کچالو
واژهنامه آزاد
کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کردند تا از نام «آلو» که نام میوه ایست و پیش از این در فارسی وجود داشته متمایز شود. البته در هند کچالو را پرتغالی ها ...