کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گلیوار
واژهنامه آزاد
به نوعی مارمولک اطلاق می شود
-
خردل
واژهنامه آزاد
به نوعی پرنده به نام سنگ چشم اطلاق می شود.
-
کلونی
واژهنامه آزاد
به زندگی گروهی و مشارکتی برخی حیواناتی چون مورچه و زنبور اطلاق می گردد.
-
پرسیس
واژهنامه آزاد
نام باستانی ایران باستان که یونانیان اطلاق می کردتد.
-
منصوص
واژهنامه آزاد
بدون تعیین - نامعین - آنچه که حکمی درباره آن وجود ندارد و با استنتاج از امور منصوص بدان اطلاق می شود
-
دورق
واژهنامه آزاد
دورق به محل زندگی طایفه میردورقی ها در شمال اندیمش اطلاق می شود.
-
فاعل شناسا
واژهنامه آزاد
(= سوبژه = سوژه ) به کننده عملی اطلاق می گردد / مفهومی فلسفی است که در مقابل ابژه قرار می گیرد
-
کلاچ ملاچی
واژهنامه آزاد
به معنی سیاه و سفید ( بیشتر به اسب های دورنگ و سیاه و سفید اطلاق می شود).
-
ملغمه
واژهنامه آزاد
آمیخته ای از اجزای مختلف؛ در اصطلاح، به آمیخته ای از همۀ فرهنگ ها و نظرات، که در جامعه همزیستی دارند، نیز اطلاق می شود.
-
سویق
واژهنامه آزاد
سَوِیق: ج أَسْوِقَة [ سوق ]:آرد گندم یا جو، می، و در زبان متداول بر آردى که از آن بهنگام الک کردن بلغور بدست مىآید اطلاق مىشود .
-
قبیتی
واژهنامه آزاد
قبیتی- (قوبی تیی) نام نوعی حلوا در استان خوزستان می باشد که شباهت زیادی به خامه دارد و نیز به آردی که خیلی سفید باشد اطلاق می کنند.
-
برق آبی
واژهنامه آزاد
نیروی برق آبی یا هیدروالکتریسیته اصطلاحی است که به انرژی الکتریکی تولیدی از نیروی آب اطلاق می شود.
-
انتزاعی
واژهنامه آزاد
ذهنی؛ آنچه مرتبط به ذهن و ساخته و پرداختۀ ذهن است. به برخی شیوه های هنری نیز اطلاق می شود که به ذهنیت گرایش داشته و کم یا زیاد، از واقعیت دور است.
-
زاق
واژهنامه آزاد
زاق یا زاغ به فردی که چشمان رنگی سبز یا آبی داشته باشد اطلاق میشود. هم چنین به آلبالو ی ترش و نارس.
-
ترناسک
واژهنامه آزاد
پرنده ای شبیه کنجشک با پاهایی درازتر و بدنی لاغر و کشیده تر از گنجشک. در یزد به افراد لاغر و بلند قد اطلاق میشود