کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشک
واژهنامه آزاد
(آذری) اِشَک:خر, الاغ.
-
جستوجو در متن
-
فرمیسک
واژهنامه آزاد
اشک
-
ارس
واژهنامه آزاد
اشک
-
فرمسیک
واژهنامه آزاد
اشک
-
فرمیسک
واژهنامه آزاد
اشک، گریه
-
اشکخند
واژهنامه آزاد
اشک ناشی از خنده
-
آرسوی
واژهنامه آزاد
اشک چشم
-
یاشگین
واژهنامه آزاد
اشک خورشید، روز بارانی
-
دیدۀ تر
واژهنامه آزاد
چشم خیس از اشک
-
فرمیسک
واژهنامه آزاد
اشک. نامی است دحترانه
-
آرسیا
واژهنامه آزاد
زلال و شفاف مانند اشک چشم-به کسر الف اول - مرکب از ارس(اشک چشم) + یا نسبت
-
خرس
واژهنامه آزاد
(لری، ممسنی) [xars] اشک، آبِ چشم.
-
اشکان
واژهنامه آزاد
«عشق» یک واژهٔ یونانی است، و نه عربی است نه پارسی. یونانی ها واژه ای دارند به نام «اشکیموس» و یا «اشکینوس». این واژه به چَم (معنای) قطره، آبی که از چشم فرو ریزد، باران، سیل، روان شدن، جاری شدن و .... است. این واژه در زمان حملهٔ اسکندرِ گُجَستَک به ...
-
چشم و چار
واژهنامه آزاد
[عا.] یه معنای چشم. «الآن دیگه چشم و چارم نمیبینه.» «اشک از چشم و چارم جاری بود.»