کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
استاد دل کندن
واژهنامه آزاد
شخصی که به مرحله ای میرسد که دل کندن از همه چیز برای او راحت می شود و به اصطلاح در دل کندن به درجه استادی میرسد.
-
جستوجو در متن
-
یکیتا
واژهنامه آزاد
یکیتا در فارسی باستان یعنی استاد یا استاد راهنما
-
ماموستا
واژهنامه آزاد
استاد
-
اوسا
واژهنامه آزاد
اُوسا = اُوسّا یعنی استاد
-
ماموستا
واژهنامه آزاد
استاد(به زبان کردی)
-
electronics
واژهنامه آزاد
کَهرُبیک. از واژه یاب استاد پرتو.
-
مجتهد
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) دین استاد.
-
گلاف
واژهنامه آزاد
(جنوبی) گَلّاف؛ استاد لِنج ساز.
-
سایه
واژهنامه آزاد
تخلص شاعر بزرگ معاصر استاد هوشنگ ابتهاج می باشد
-
separator
واژهنامه آزاد
جداک. (در شمارش). درود. به واژه یاب استاد پرتو بروید - ممیز. پاس.
-
وحشت
واژهنامه آزاد
نهیب. || از شاهنامۀ استاد فردوسی:دلم گشت از آن خواب بد پرنهیب - ز بالا بدیدم نشان نشیب. از ویس و رامین استاد گرگانی:نه از کار بزرگ آید نهیبش - نه از گنج گران آید فریبش.
-
تحریم
واژهنامه آزاد
اروایی (اَرَوایی). در پارسی، تحریم شدن می شود اَرَواییدَن و تحریم کردن می شود اَرَوایاندَن. درود. بروید به واژه یاب استاد پرتو - تحریم. پاس.
-
ابوالعجایب
واژهنامه آزاد
صاحب شگفتی ها. مثال:«به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب/ که علم کند به عالم شهدای کربلا را ؟» (استاد شهریار).
-
آزمود
واژهنامه آزاد
آزْموْدَ:(azmoda) در گویش گنابادی یعنی با تجربه ، متبحر ، کارآزموده ، بلد ، حرفه ای ، اُستاد