کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از پای در اوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
از پای در اوردن
واژهنامه آزاد
خسته کردن، کلک کسی را کندن، از دست کسی راحت شدن
-
واژههای مشابه
-
از اصل
واژهنامه آزاد
اساسا
-
از اینان
واژهنامه آزاد
از همین اشخاص؛ از میان این ها.
-
عبارتند از
واژهنامه آزاد
شامل
-
دست از دامن برداشتن
واژهنامه آزاد
رها کردن
-
کار از نو
واژهنامه آزاد
حرکتی تازه
-
داد از خویشتن دادن
واژهنامه آزاد
داد از خویشتن دادن؛ کاری را به طور کامل انجام دادن. مثال: «و اندر همه کاری داد از خویشتن بده که هر که داد از خویشتن بدهد از داور مستغنی باشد.» (قابوس نامه)؛ داد تو داده ست کردگار، ترا نیز/ داد به طاعت بداد باید ناچار (ناصر خسرو). || داد از تن خویشتن ...
-
هوش از سر بردن
واژهنامه آزاد
از خود بیخود شدن
-
از جای بشد
واژهنامه آزاد
عصبانی شد.
-
کنایه از دروغ گفتن
واژهنامه آزاد
یعنی ریگ به کفش داشتن/صدتا چاقو بسازه یکیش دسته نداره
-
خواب از من برده
واژهنامه آزاد
من شب نتوانستم بخوابم
-
خالی از سکنه
واژهنامه آزاد
متروک.
-
بادی که از مغرب بوزد
واژهنامه آزاد
دبور
-
از آب و گل درآمدن
واژهنامه آزاد
بزرگ شدن