کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از دست دادگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
از برای
واژهنامه آزاد
(حرف اضافهی مرکّب) بهرِ، از بهرِ، برای. ای دل! غم عشق، از برای من و توست / سر بر خط او نه، که سزای من و توست // تو چاشنی درد ندانی، ور نه، / یکدم غم دوست خونبهای من و توست (منسوب به ابوسعید ابوالخیر) از برای صلاح مجنون را / بازخوان ای حکیم! افسون ...
-
از اصل
واژهنامه آزاد
اساسا
-
از اینان
واژهنامه آزاد
از همین اشخاص؛ از میان این ها.
-
عبارتند از
واژهنامه آزاد
شامل
-
کار از نو
واژهنامه آزاد
حرکتی تازه
-
داد از خویشتن دادن
واژهنامه آزاد
داد از خویشتن دادن؛ کاری را به طور کامل انجام دادن. مثال: «و اندر همه کاری داد از خویشتن بده که هر که داد از خویشتن بدهد از داور مستغنی باشد.» (قابوس نامه)؛ داد تو داده ست کردگار، ترا نیز/ داد به طاعت بداد باید ناچار (ناصر خسرو). || داد از تن خویشتن ...
-
از آب کره گرفتن
واژهنامه آزاد
خسیس بودن، گران جانی، در هر چیزی به دنبال منفعت بودن.
-
هوش از سر بردن
واژهنامه آزاد
از خود بیخود شدن
-
از جای بشد
واژهنامه آزاد
عصبانی شد.
-
کنایه از دروغ گفتن
واژهنامه آزاد
یعنی ریگ به کفش داشتن/صدتا چاقو بسازه یکیش دسته نداره
-
خواب از من برده
واژهنامه آزاد
من شب نتوانستم بخوابم
-
خالی از سکنه
واژهنامه آزاد
متروک.
-
از سر واکرد
واژهنامه آزاد
اَزْ سَرْ واْکِرْدَ:(az sar wakerda) در گویش گنابادی یعنی کاری را اانجام ندادن ، پیچاندن کسی که پیگیر انجام کاری است ، رد کردن درخواست
-
بادی که از مغرب بوزد
واژهنامه آزاد
دبور
-
از آب و گل درآمدن
واژهنامه آزاد
بزرگ شدن