کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آش گرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اش
واژهنامه آزاد
(مازنی) [اَ شْ] خرس.
-
آش آرد
واژهنامه آزاد
اگرا.
-
آش کارده
واژهنامه آزاد
يك نوع آش است كه در بهبهان و گچساران و بعضاً در شيراز پخته مي شود از گياهي بنام كارده كه غذاي مورد علاقه خرس است اين گياه با درجه قليايت بالا است بطوري كه وقتي خرس انرا مي خورد لب و لوچه اش خون آلود مي شود. ديگر مواد مورد استفاده در اين آش جو خرد شده...
-
دست اش
واژهنامه آزاد
در زبان مازندرانی، واژۀ "دست اش(dast esh) " به معنی "دست بین" یا کسی که ناتوان باشد و چشم به کمک از دست دیگری داشته باشد (اش esh به معنی "بین" از مصدر دیدن).
-
زهره اش بدرید
واژهنامه آزاد
ترسید
-
آش و لاش
واژهنامه آزاد
تکه پاره شده . خیلی آسیب دیده . زخمی و مجروح .
-
جستوجو در متن
-
ثانیه
واژهنامه آزاد
ثانیه گرد، دم ،دم گرد
-
چرچی
واژهنامه آزاد
دوره گرد
-
شورج
واژهنامه آزاد
شب گرد
-
گرت - گرته
واژهنامه آزاد
گرد - غبار
-
قپل
واژهنامه آزاد
قُپُّل، چاق، برآمده، گرد، تپل.
-
کوچه گرد
واژهنامه آزاد
ولگرد، طرار، عیار، جاسوس
-
فراشد
واژهنامه آزاد
فرا گرد، روند، فرایند، گردش
-
بدوک
واژهنامه آزاد
نوعی بازی با مهره های گرد در صفحه چهار خانه دار