کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرد کامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ارد
واژهنامه آزاد
(گبری، گنابادی) اُرْد؛ جنگجو طلبیدن، مبارز طلبیدن، مهلت دهی. || اَرِدْ؛ بیاورَد، پس دهد. || اَرْد؛ فرمانده اردو، سرلشکر، رئیس جنگجویان. || اِرَدَ؛ توان، نیرو.
-
آرد کپیدن
واژهنامه آزاد
آرد را ربودن و بلعیدن به کسی که قبل از تهیه نان یا هر چیزه دیگه مواد اولیه را ببلعد. عجله در خوردن،آدم همیشه گشنه و فرصت طلب.
-
آش آرد
واژهنامه آزاد
اگرا.