کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبیاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ماخار
واژهنامه آزاد
آبیاری زمین قبل از شخم
-
آوانتا
واژهنامه آزاد
(ترکی؛ خوی) وردست و کمک حالِ کسی که مزرعه را آبیاری می کند، آواره، ولگرد.
-
گاوسوار
واژهنامه آزاد
گاوسوار در زبان محلی میشود گوی سووار و این بدین معناست که چون در این منطقه بارش باران زیاد بوده و نزولات جوی زیاد بوده اصطلاحا می گفته اند گوی(آسمان) سووار(آبیاری) که در اصطلاح آبیاری آب از آسمان
-
بصری
واژهنامه آزاد
بصری نام قناتی است در روستای ایور از توابع شهرستان کاشمر خراسان رضوی .بصری در این منطقه به معنای کشت محصولات بعد از آبیاری است به گونه ای که ابتدا زمین را آبیاری می کنند وسپس هنگامی که گاو رو(وکار) شد با همان رطوبت باقی مانده در زمین محصول را کشت میک...
-
رواز
واژهنامه آزاد
دو رشته زنجیر که یوغ گاو را به مَلَه یا آلات شخم زنی یا زَنِوَز وصل می کرد (مله تخته ای بود که _قبل و بعد از آبیاری زمین کشاورزی_ برای هموار کردن زمین استفاده می شد. زنوز نیز ابزاری برای تسطیح زمین بود).
-
هلیفر
واژهنامه آزاد
(واژۀ نوساختۀ کاربران) Helifer، Helicopter . واژه اى نوساخته است از: Heli.... پیشوندى است به چم " بالا. بلند. صعود کردن" از ریشهء " haura", آن را در واژه هاى "البرز. الوند..." نیز مى بینیم. Fer به چم پروازیدن است. واژه هاى وابسته: هلیفردن: با هلیکو...
-
واره
واژهنامه آزاد
(اصفهان، روستای هاردنگ) در آبیاری زمین کشاورزی، تقسیم و تنظیم آب به نحوی که به همۀ قسمت های کشتزار آب برسد. || (ضرب المثل محلی) «مرد آره و زن واره»: وظیفۀ مرد این است که کار کند و پول بیاورد و وظیفۀ زن این است که این پول را درست خرج کند و صرفه جویی ک...
-
تشته
واژهنامه آزاد
تَ ش ت ه:پیاله ای مسین بود که ته آن سوراخی به اندازۀ یک نخود وجود داشت و ظرفیت آن تقریباً به اندازۀ یک فنجان (کاپ) بود و از آن برای اندازه گیری زمان حق آبۀ کشاورزان به جای ساعت استفاده می شد. تشته نگهدار در بادیه ای مسی چهار لیتر آب می ریخت و در جایی...
-
قصر قمشه
واژهنامه آزاد
نام شهرکی در ۲۴ کیلومتری شمال غربی شیراز. قمشه، به معنی چشمۀ شاه، واژۀ مرکبی است که از قم (چشمه) و شه (شاه) ساخته شده است. در گذشته، این مکان تفرجگاه کریم خان زند بوده و چندین قصر و کاخ و برج در آن وجود داشته است. آب و هوا و چشمه هایی کم نظیر دارد. چ...