کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معین نایب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نایب
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . نائب ] (اِفا.) جانشین . ؛~الزیاره کسی که از طرف دیگری بقعة متبرکی را زیارت کند. ؛ ~الحکومه الف - کسی که به نیابت از طرف حاکم شهری را اداره کند. ب - بخشدار (فره ). ؛ ~التولیه کسی که از طرف متولی امور بقعه یا موقوفه ای را اداره کند.
-
واژههای همآوا
-
نعیب
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) بانگ زاغ .
-
جستوجو در متن
-
منوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) کسی که در کاری نایب و جانشین دیگری شده .
-
نیابت داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) نایب بودن ، جانشین بودن .
-
والاحضرت
فرهنگ فارسی معین
(حَ رَ)(ص مر.) 1 - آن که آستانش رفیع است ، عالی مقام . 2 - عنوانی است شاهزادگان و نایب السلطنه را.