کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورت معین منفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صورت انگیختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) نقش زدن .
-
صورت برداشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) نسخه برداری کردن .
-
صورت بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - شکل گرفتن . 2 - به تصور درآمدن . 3 - ممکن شدن .
-
صورت جلسه
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ لِ س ) [ ع . ] (اِ.) نوشته ای که رویدادها و گفتگوهای جلسه در آن ثبت می شود، صورت مجلس .
-
صورت دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) انجام دادن ، عمل کردن .
-
صورت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) به وهم انداختن ، به گمان انداختن .
-
صورت حساب
فرهنگ فارسی معین
( ~ . حِ) [ ازع . ] (اِمر.) نوشته ای که در آن بهای کالا یا خدمات خریداری شده ثبت شده است .
-
جستوجو در متن
-
منفی
فرهنگ فارسی معین
(مَ فا) [ ع . ] (اِ.) محل تبعید، تبعیدگاه .
-
منفی باف
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که همیشه جنبة منفی امور را می بیند.
-
کاتد
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - قطب منفی لامپ الکترونی که بر اثر گرما الکترون گسیل می کند. 2 - پایانه یا الکترود منفی .
-
سلبی
فرهنگ فارسی معین
(سَ لْ) [ ع . ] (ص .) منسوب به سلب ، نفیی ، منفی .
-
نگاتیو
فرهنگ فارسی معین
(ن ) [ فر. ] (اِ.) منفی ، متضاد پوزیتیو.
-
منفی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - نفی کرده شده ، دور کرده شده . 2 - نیست شده . 3 - تبعید شده (از شهر خود). 4 - سخنی که در آن حرف نفی باشد (دستور). 5 - دارای حالت نفی ، مخالفت یا رد و انکار. مق مثبت .
-
آند
فرهنگ فارسی معین
(نُ دْ) [ انگ . ] ( اِ.) مسیری که جریان برق مثبت طی می کند تا در قطب منفی وارد الکترولیت شود. اصطلاحاً قطب مثبت .