کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یرگس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برگس
فرهنگ فارسی عمید
= برگست
-
پرگس
فرهنگ فارسی عمید
= پرگست
-
تنگس
فرهنگ فارسی عمید
= ارزن
-
خرمگس
فرهنگ فارسی عمید
نوعی مگس درشت با خرطومی کوتاه و برجسته که در جاهای مرطوب تخمگذاری میکند.〈 خرمگس معرکه: [عامیانه، مجاز] مزاحم: برخرمگس معرکه لعنت!
-
سگ مگس
فرهنگ فارسی عمید
نوعی مگس که پاهای دراز دارد و به بدن سگ و اسب و بعضی حیوانات دیگر میچسبد و خون آنها را میمکد.
-
شیرمگس
فرهنگ فارسی عمید
عنکبوت. Δ زیرا مگس را شکار میکند.
-
غورمگس
فرهنگ فارسی عمید
نوعی مگس سبزرنگ.
-
گس
فرهنگ فارسی عمید
۱. مزهای که دهان را جمع کند، مثل مزۀ میوۀ نارس.۲. زمخت.
-
مگس
فرهنگ فارسی عمید
۱. حشرهای با دو بال و خرطومی کوچک که معمولاً در جاهای کثیف پیدا میشود.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] زنبور عسل.〈 مگس انگبین: (زیستشناسی) [قدیمی] زنبور عسل.
-
نرگس
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) گلی سفید، کوچک، و خوشبو با کاسهای در وسط، برگهای سبز و دراز که پیاز آن کاشته میشود؛ نرجس.۲. [قدیمی، مجاز] چشم معشوق: ◻︎ شب از نرگسش قطره چندی چکید / سحر دیده بر کرد و عالم بدید (سعدی۱: ۹۴).〈 نرگس شهلا: (زیستشناسی) گل نرگس بز...