کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَژ و مَژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آلیاژ
فرهنگ فارسی عمید
مخلوط دو یا چند فلز از طریق ذوب کردن که خود خاصیت فلزی دارد.
-
آییژ
فرهنگ فارسی عمید
= ابیز
-
استاژ
فرهنگ فارسی عمید
دورهای که داوطلب شغل، در اداره یا مؤسسهای برای فراگرفتن کار میگذراند؛ کارآموزی.
-
انگژ
فرهنگ فارسی عمید
۱. بیل پهن که با آن زمین را هموار کنند.۲. آلتی آهنی که پیلبانان با آن پیل را میرانند؛ کجک: ◻︎ پیل مستم مغزم از انگژ بیاشوبید از آنک / گر بیاسایم دمی هندوستان یادآورم (خاقانی: ۲۵۰ حاشیه).
-
بادژ
فرهنگ فارسی عمید
= باد 〈 باد سرخ
-
باژ
فرهنگ فارسی عمید
= باج۱: ◻︎ نگه کن که چندین ز کندآوران / بیارند هرسال باژِ گران (فردوسی۴: ۵۵۵).
-
باژ
فرهنگ فارسی عمید
= باج۲
-
بانداژ
فرهنگ فارسی عمید
بستن زخم یا اندام آسیبدیدۀ بدن با باند؛ باندپیچی.
-
ب.ث.ژ
فرهنگ فارسی عمید
واکسنی که برای پیشگیری بیماری سل به انسان تزریق میشود.
-
بژ
فرهنگ فارسی عمید
= بشْم
-
بوژ
فرهنگ فارسی عمید
گرداب.
-
پاپژ
فرهنگ فارسی عمید
= پژ۱
-
پاتیناژ
فرهنگ فارسی عمید
ورزشی که در پیست مخصوص و با کفشهایی که زیر آن تیغه دارد، روی یخ سُر میخورند و حرکات نمایشی انجام میدهند.
-
پاساژ
فرهنگ فارسی عمید
مکان وسیع سرپوشیدهای که در دو طرف یا گرداگرد آن مغازه، کارگاه، یا دفتر کار وجود دارد.
-
پرستیژ
فرهنگ فارسی عمید
شخصیت، اعتبار و نفوذ اجتماعی.