کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کامومیل رومن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آلبومن
فرهنگ فارسی عمید
سفیدۀ تخممرغ.
-
آلوده دامن
فرهنگ فارسی عمید
بدنام؛ گناهکار؛ بدکار.
-
آمن
فرهنگ فارسی عمید
۱. در اطمینان و امنوامان؛ بیترسوبیم؛ بهزینهار.۲. استواردارنده.
-
آهرمن
فرهنگ فارسی عمید
= اهریمن
-
اسمن
فرهنگ فارسی عمید
سمینتر؛ فربهتر.
-
الرحمن
فرهنگ فارسی عمید
پنجاهوپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷۸ آیه؛ آلاء.
-
امن
فرهنگ فارسی عمید
۱. بیترسی؛ مطمئن.۲. آسایش؛ آرامش قلب.۳. (صفت) آسوده.
-
انجمن
فرهنگ فارسی عمید
۱. دستهای از مردم که برای رایزنی در مورد امری یا رسیدن به هدفی معین در جایی گرد آمده باشند؛ مجلس.۲. جای گرد آمدن این عده.۳. نهادی که از جمع شدن عدهای افراد با اهداف معین تشکیل میشود.۴. گروه؛ فوج.۵. [قدیمی] مجلس عزاداری.〈 انجمن شدن: (مصدر لازم...
-
اورامن
فرهنگ فارسی عمید
از نواهای قدیم موسیقی ایرانی که اشعار آن را به زبان پهلوی یا لهجههای محلی بهصورت دوبیتی میخواندند: ◻︎ لحن اورامن و بیت پهلوی / زخمهٴ رود و سماع خسروی (بندار رازی: شاعران بیدیوان: ۳۷۳).
-
اهرامن
فرهنگ فارسی عمید
= اهریمن
-
اهرمن
فرهنگ فارسی عمید
= اهریمن
-
اهریمن
فرهنگ فارسی عمید
در آیین زردشتی، مظهر شر و فساد و تاریکی و ناخوشی و پلیدی؛ راهنمای بدی؛ شیطان.
-
ایمن
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مقابلِ ایسر] راست؛ طرف راست؛ سمت دست راست؛۲. (صفت) مبارک؛ میمون.۳. (صفت) نیکبخت.
-
ایمن
فرهنگ فارسی عمید
۱. در امان؛ بیخوف؛ آسودهخاطر: ◻︎ مشو ایمن که تنگدل گردی / چون ز دستت دلی به تنگ آید (سعدی: ۱۲۳).۲. [قدیمی] امین؛ مورد اعتماد.
-
بدیمن
فرهنگ فارسی عمید
شوم؛ نامبارک؛ نحس.