کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژنسیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آبگیر
فرهنگ فارسی عمید
۱. (جغرافیا) گودال بزرگی که آب در آن جمع میشود؛ تالاب؛ برکه: ◻︎ باد بهاری به آبگیر برآمد / چون رخ من گشت آبگیر پر از چین (عماره: شاعران بیدیوان: ۳۶۱).۲. ظرف آب یا گلاب: ◻︎ طبقهای زرین پر از مشک ناب / به پیش اندرون آبگیر گلاب (فردوسی: ۳/۳۹۵).۳. گنج...
-
آزیر
فرهنگ فارسی عمید
آزار؛ رنج؛ آسیب: ◻︎ در جهان چندان که خواهی بیشمار / نیستی و محنت و آزیر هست (انوری: ۵۶۱ حاشیه).
-
آژیر
فرهنگ فارسی عمید
۱. صدایی خاص و ممتد برای باخبر کردن دیگران از حادثه.۲. دستگاهی که صدا را برای هشدار و تخدیر ایجاد میکند.۳. [قدیمی] باهوش؛ هوشمند؛ هوشیار؛ زیرک.۴. [قدیمی] محتاط؛ مراقب: ◻︎ سپه را بیارای و آژیر باش / شب و روز با ترکش و تیر باش (فردوسی: ۴/۲۳۶).
-
آسان گیر
فرهنگ فارسی عمید
آنکه کارها و پیشامدها را بر خود آسان گیرد و سهل شمارد؛ سهلانگار.
-
آشتی پذیر
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که آماده برای آشتی کردن است.۲. قابل صلحوسازش.
-
آفتاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
۱. خانۀ رو به آفتاب که آفتاب به آن بتابد؛ آفتابرو.۲. چتر؛ سایبان.
-
اثیر
فرهنگ فارسی عمید
۱. کرۀ آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد.۲. [مجاز] روان؛ روح.۳. [قدیمی، مجاز] آسمان.
-
اثیر
فرهنگ فارسی عمید
برگزیده؛ مکرم.
-
اجیر
فرهنگ فارسی عمید
کسی که با گرفتن دستمزد برای دیگری کار میکند؛ مزدور؛ مزدگیر.
-
اخیر
فرهنگ فارسی عمید
۱. پسین؛ آخری؛ بازپسین؛ واپسین.۲. (اسم) دنباله و آخر چیزی.۳. (اسم) آخرین موقع پیش از این.
-
اخیر
فرهنگ فارسی عمید
بهتر.
-
ادب پذیر
فرهنگ فارسی عمید
آنکه میتواند ادب یاد بگیرد.
-
ادبیر
فرهنگ فارسی عمید
نحوست؛ بدبختی؛ بختبرگشتگی: ◻︎ در جهان چندان که گویی بیشمار / نیستی و محنت و ادبیر هست (انوری: ۵۶۱).
-
ازاهیر
فرهنگ فارسی عمید
شکوفهها.
-
اساریر
فرهنگ فارسی عمید
= اسرار