کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیدمان نامتعامد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آلامد
فرهنگ فارسی عمید
۱. مطابق مد و رسم حاضر.۲. ویژگی کسی که خود را مطابق مد میآراید و لباس میپوشد.
-
آمد
فرهنگ فارسی عمید
۱. اقبال؛ میمنت؛ فرخندگی.۲. (اسم) [مجاز] حاصل.۳. (بن ماضیِ آمدن) = آمدن۴. آمده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پیامد، پیشامد، سرآمد، درآمد.۵. آمدن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خوشامد.〈 آمدورفت:۱. آمدن و رفتن؛ ایابوذهاب.۲. مراوده؛ دیدوبازدید.〈 آمدوشد:...
-
آمدنیامد
فرهنگ فارسی عمید
۱. احتمال میمنت داشتن و خجسته بودن یا نبودن.۲. برای بعضی خجسته و بامیمنت و برای بعضی نحس و شوم بودن.
-
اثمد
فرهنگ فارسی عمید
سرمه؛ سنگ سرمه.
-
احمد
فرهنگ فارسی عمید
ستودهتر.
-
ارمد
فرهنگ فارسی عمید
۱. ویژگی چشم دردمند.۲. (پزشکی) مبتلا به چشمدرد.
-
الحمد
فرهنگ فارسی عمید
۱. حمد؛ ستایش؛ سپاس.۲. سورۀ اول قرآن کریم، دارای هفت آیه.
-
امد
فرهنگ فارسی عمید
۱. غایت و نهایت و آخر چیزی.۲. اجل.۳. خشم.
-
ایمد
فرهنگ فارسی عمید
آهن سرتیزی که بر چوب گاوآهن نصب کنند و با آن زمین را شیار کنند؛ گاوآهن؛ خیش.
-
بسامد
فرهنگ فارسی عمید
۱. تکرار.۲. (ریاضی) فراوانی.۳. (فیزیک) حرکت و رفتوآمد متوالی؛ فرکانس.
-
پردرآمد
فرهنگ فارسی عمید
۱. دارای سود بسیار.۲. کاری یا جایی که درآمد بسیار دارد.
-
پیشامد
فرهنگ فارسی عمید
کاری که ناگهان پیش آید؛ حادثه؛ واقعه؛ رویداد.
-
پیش درآمد
فرهنگ فارسی عمید
۱. مقدمه.۲. (موسیقی) آهنگی که نوازندگان پیش از شروع آواز مینوازند.
-
تازه درآمد
فرهنگ فارسی عمید
چیزی که تازه اختراع شده؛ نودرآمد؛ نوظهور.
-
تعمد
فرهنگ فارسی عمید
از روی عمد و قصد کاری کردن؛ با علم و اراده به کاری اقدام کردن.