کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوپو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پو
فرهنگ فارسی عمید
۱. = پوییدن۲. پوییدن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تکاپو.۳. پوینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): راهپو.۴. (اسم مصدر) حرکت کردن با سرعتی بین دویدن و پیادهروی؛ پویه.〈 پو گرفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] دویدن: ◻︎ شیر سگی داشت که چون پو گرفت / سایهٴ خورشید بر آه...
-
پوپو
فرهنگ فارسی عمید
= پوپک
-
تاپو
فرهنگ فارسی عمید
ظرف سفالی بزرگ که در آن غله یا آرد بریزند؛ خمره.
-
تپو
فرهنگ فارسی عمید
= تاپو
-
تخته قاپو
فرهنگ فارسی عمید
ساکن شهر یا ده.
-
تکاپو
فرهنگ فارسی عمید
۱. آمدوشد باشتاب؛ تکوپو؛ دوندگی.۲. جستجو.۳. در جستجوی چیزی به هر سو دویدن.
-
چپو
فرهنگ فارسی عمید
غارت؛ یغما؛ چپاول.
-
راه پو
فرهنگ فارسی عمید
آنکه باشتاب به راهی میرود؛ رونده.
-
شاپو
فرهنگ فارسی عمید
کلاه تماملبه.
-
شامپو
فرهنگ فارسی عمید
مایعی شیمیایی که برای شستن و تمیز کردن و موی سر به کار میبرند.
-
قاپو
فرهنگ فارسی عمید
در؛ در بزرگ؛ دروازه.
-
گرگ پو
فرهنگ فارسی عمید
پوینده و دونده مانند گرگ؛ گرگتاز؛ گرگدو.