کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنگدو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آهودو
فرهنگ فارسی عمید
دونده مانند آهو؛ آنکه مانند آهو بدود؛ آهوتک.
-
اردو
فرهنگ فارسی عمید
۱. اردوگاه.۲. هرگونه سفر کوتاه شبانهروزی گروهی که به منظور گردش علمی، ورزشی، و مانند آن برگزار میشود.۳. (ورزش) محلی که ورزشکاران در طول برگزاری مسابقات و یا مدت کوتاهی قبل از آن در آنجا اقامت میکنند.۴. محل اقامت سپاهیان.۵. محل اقامت شاه و همراهانش...
-
اندو
فرهنگ فارسی عمید
= اندرون
-
بدو
فرهنگ فارسی عمید
آغاز؛ ابتدا؛ اول.
-
بدو
فرهنگ فارسی عمید
به او.
-
بدو
فرهنگ فارسی عمید
دونده؛ تندرو؛ تیزرفتار: ◻︎ در معرکهٴ بدوسواران عیب است / از لاشهسوار ترکتازی کردن (ظهوری: لغتنامه: بدو).
-
پادو
فرهنگ فارسی عمید
۱. شاگرد دکان یا کارگاه که در پی کارهای مختلف سرپایی فرستاده میشود.۲. خانهشاگرد.۳. کسی که برای انجام دادن کاری دوندگی کند.
-
پردو
فرهنگ فارسی عمید
بسیاردونده.
-
تندو
فرهنگ فارسی عمید
= تنندو
-
تنندو
فرهنگ فارسی عمید
= عنکبوت: ◻︎ ز باریکی و سستی هردو پایم / توگویی پای من پای تنندوست (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۰).
-
جادو
فرهنگ فارسی عمید
۱. افسون؛ سِحر؛ شعبده.۲. (اسم، صفت) [قدیمی] ساحر؛ افسونگر؛ جادوگر: ◻︎ چه جادو چه دیو و چه شیر و چه پیل / چه کوه و چه هامون چه دریای نیل (فردوسی۴: ۲۹۸۸)، ◻︎ نگه کن که با هر کس این پیر جادو / دگرگونه گفتار و کردار دارد (ناصرخسرو: ۳۷۵)، ◻︎ چو خمّ دوال ...
-
جودو
فرهنگ فارسی عمید
نوعی ورزش رزمی و دفاع بیاسلحه که شامل فنونی برای از پا درآوردن و به زمین زدن حریف، و درگیری نزدیک با او است.
-
چرندو
فرهنگ فارسی عمید
-
حدو
فرهنگ فارسی عمید
۱. آواز خواندن ساربان برای شتران که تند بروند.۲. راندن شتر با خواندن سرود و آواز.
-
خبزدو
فرهنگ فارسی عمید
= جُعَل: ◻︎ آن روی و ریش پُرگه و پُربلغم و خدو / همچون خبزدوی که کنی زیر پای پخج (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۷۹)