کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیپک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پاپک
فرهنگ فارسی عمید
= بابک
-
پک
فرهنگ فارسی عمید
۱. وزغ.۲. قورباغه.
-
پک
فرهنگ فارسی عمید
= پوک
-
پک
فرهنگ فارسی عمید
۱. [تابعِ لُک] گُنده؛ ستبر؛ درشت: لُکوپُک.۲. ناهموار.
-
پک
فرهنگ فارسی عمید
= پُتک
-
پک
فرهنگ فارسی عمید
۱. دَم؛ نفس.۲. دَم یا نفسی که به قلیان، چپق، یا سیگار میزنند.〈 پک زدن: (مصدر لازم) دود سیگار یا قلیان یا چپق را با نفس به دهان کشیدن.
-
پک
فرهنگ فارسی عمید
یک طرف قاب یا بُجول که با آن قمار میکنند.
-
پوپک
فرهنگ فارسی عمید
= هدهد: ◻︎ پوپک دیدم به حوالی سرخس / بانگک بر برده به ابر اندرا (رودکی: ۴۹۱).
-
ترپک
فرهنگ فارسی عمید
= قرهقروت: ◻︎ چو نوشیدم ز تتماجش فروکوبید چون سیرم / چو ترپک رو ترش کردم کز آن شیرین بریدستم (مولوی: رشیدی: ترپ).
-
چلپک
فرهنگ فارسی عمید
= چَربک
-
خپک
فرهنگ فارسی عمید
= خبک
-
غپک
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی که از آن بوریا بافند؛ لوخ؛ دوخ.
-
کپک
فرهنگ فارسی عمید
=کفک
-
کوپک
فرهنگ فارسی عمید
پول خرد رایج در روسیه.
-
لک وپک
فرهنگ فارسی عمید
اسباب و ادوات خانه از کاسه، کوزه، و فرش.= لکوپک کردن: [قدیمی] آمدوشد؛ تکاپو: ◻︎ ای لک ار ناز خواهی و نعمت / گرد درگاه او کنی لکوپک (رودکی: ۵۰۴).