کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیش انکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اریکه
فرهنگ فارسی عمید
تخت، بهویژه تخت سلطنت.
-
اضحوکه
فرهنگ فارسی عمید
خندهدار؛ چیزی که مردم را به خنده بیاورد؛ آنچه سبب خنده شود.
-
الکه
فرهنگ فارسی عمید
= الکا
-
بال ماسکه
فرهنگ فارسی عمید
مجلس رقص که در آن با لباس مبدّل و نقاب شرکت کنند.
-
بچه سرکه
فرهنگ فارسی عمید
نوعی قارچ مخمر که آب انگور را به سرکه تبدیل میکند؛ میکودرمااستی.
-
برکه
فرهنگ فارسی عمید
۱. گودال آب؛ تالاب؛ استخر طبیعی.۲. [قدیمی] استخر.
-
بشکه
فرهنگ فارسی عمید
ظرف چوبی یا فلزی بزرگ استوانهای شکمدار برای آب، شراب، نفت، یا مایع دیگر.
-
بکه
فرهنگ فارسی عمید
۱. مکۀ معظمه.۲. محل خانۀ کعبه.۳. طوافگاه کعبه.
-
بلکه
فرهنگ فارسی عمید
۱. علاوه بر این.۲. شاید: بلکه فردا بیاید.۳. امید است که؛ باشد که.۴. برای نفی حکم قبلی گفته میشود؛ برعکس: او نه تنها مجرم نیست، بلکه یک انسان شریف است.
-
بوکه
فرهنگ فارسی عمید
= بوک
-
بی سکه
فرهنگ فارسی عمید
۱. بیقدر؛ بیاعتبار.۲. بیرونق.
-
پنکه
فرهنگ فارسی عمید
بادزن برقی.
-
پوکه
فرهنگ فارسی عمید
۱. (نظامی) غلاف فلزی فشنگ که باروت و گلولۀ آن خالی شده باشد.۲. هرچیز پوک: زغال پوکه.
-
پیکه
فرهنگ فارسی عمید
نوعی پارچۀ نخی ضخیم نقشهدار با راهراه برجسته.
-
تارکه
فرهنگ فارسی عمید
= تارِک