کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیش آغازۀ دوکی شکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آرتیکل
فرهنگ فارسی عمید
= مقاله
-
آکل
فرهنگ فارسی عمید
خورنده.
-
اشکل
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی اسبی که دست راست و پای چپش سفید باشد.
-
اکل
فرهنگ فارسی عمید
خوردن.
-
الکل
فرهنگ فارسی عمید
مایعی فرّار، با طعم تند و سوزان که در صنعت داروسازی و تهیۀ مشروبات الکلی به کار میرود. Δ محمدبن زکریای رازی نخستین کسی است که از تقطیر شراب، الکل گرفت؛ الکل سفید.〈 الکل اتیلیک: (شیمی) الکلی بیرنگ با بوی مطبوع و طعم تند که در نوشابههای ا...
-
بالکل
فرهنگ فارسی عمید
تماماً؛ کلاً؛ همگی.
-
بشکل
فرهنگ فارسی عمید
= بسکله
-
پروتکل
فرهنگ فارسی عمید
۱. (سیاسی) صورت مجلس مذاکرات سیاسی؛ مقاولهنامه.۲. پیشنویس قرارداد یا صورتجلسۀ مذاکرات که بعد بهصورت پیمان درآید.۳. (سیاسی) تشریفات رایج در ارتباطات بینالمللی.
-
پشکل
فرهنگ فارسی عمید
سرگین اسب، الاغ، استر، شتر، گوسفند، بز، و آهو که گِرد و مانند گلوله باشد؛ پشگل.
-
تاشکل
فرهنگ فارسی عمید
= زگیل
-
تشاکل
فرهنگ فارسی عمید
همشکل شدن؛ مانند هم شدن.
-
تشکل
فرهنگ فارسی عمید
۱. شکل پیدا کردن؛ صورت پذیرفتن؛ بهصورتی درآمدن.۲. [قدیمی] خوبصورت شدن.
-
توکل
فرهنگ فارسی عمید
کار خود را به خدا واگذاشتن و به امید خدا بودن.
-
خوش هیکل
فرهنگ فارسی عمید
خوش قدوقامت؛ خوشاندام.
-
دکل
فرهنگ فارسی عمید
۱. تیر بلند و ستبر که در زمین برپا کنند، مانند ستون خیمه که چادر بر روی آن قرار میگیرد؛ دیرک.۲. ستون میان کشتی که بادبانها را به آن میبندند.