کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرآتش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آتش
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود میآید و دارای روشنی و حرارت است.۲. [مجاز] گرما؛ حرارت.۳. [مجاز] ناراحتی؛ اندوه.۴. گلوله.۵. [قدیمی] از عنصرهای چهارگانه؛ آذر.۶. [قدیمی] شراب.〈 آتش افروختن: (مصدر متعدی)۱. آتش روشن کردن.۲. [مجاز] ...
-
ارتش
فرهنگ فارسی عمید
۱. مجموع نیروهای نظامی یک کشور.۲. بخشی از نیروی نظامی بعضی از کشورها.
-
العطش
فرهنگ فارسی عمید
هنگام اظهار تشنگی گفته میشود.
-
بطش
فرهنگ فارسی عمید
۱. تندی؛ خشم؛ قهر.۲. حرکت؛ جنبش.
-
پرستش
فرهنگ فارسی عمید
۱. بندگی.۲. نیایش؛ عبادت.
-
تش
فرهنگ فارسی عمید
= آتش
-
تش
فرهنگ فارسی عمید
تیشۀ بزرگ.
-
تش
فرهنگ فارسی عمید
تشنه.
-
تعطش
فرهنگ فارسی عمید
۱. اظهار عطش کردن؛ خود را به تشنگی زدن.۲. اظهار اشتیاق کردن به کسی یا چیزی، مانند اشتیاق تشنه به آب.
-
شدیدالبطش
فرهنگ فارسی عمید
۱. سختنبرد.۲. تند و سختگیر.
-
عطش
فرهنگ فارسی عمید
تشنه شدن؛ تشنگی.
-
متعطش
فرهنگ فارسی عمید
بسیارتشنه؛ دارای عطش شدید.
-
مفتش
فرهنگ فارسی عمید
۱. تفتیشکننده؛ جستجوکننده؛ کاوشکننده.۲. [منسوخ] بازرس.