کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يُجِيبُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب
فرهنگ فارسی عمید
۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد درجۀ سانتیگراد جوش میآید و در صفر درجۀ سانتیگراد منجمد میشود.۲. مقدار زیادی از این ما...
-
آب
فرهنگ فارسی عمید
۱. ماه یازدهم سال سُریانی یا رومی مطابق مردادماه.۲. ماه یازدهم از سال ملی یهود.۳. ماه هشتم در تقویم شمسی کشورهای عربی که بعد از تموز و پیش از ایلول و مطابق ماه اوت فرنگی است.
-
آب خسب
فرهنگ فارسی عمید
چهارپایی که هرگاه در راه خود به رودخانه یا جای تنگآب برسد میان آب بخسبد.
-
آب شیب
فرهنگ فارسی عمید
۱. راه آب که از بالا به نشیب آورده باشند؛ راهگذر آب که شیب بسیار داشته باشد.۲. آبی که با سرعت زیاد حرکت کند.
-
آبله کوب
فرهنگ فارسی عمید
کسی که مایۀ آبله را به بدن دیگران تلقیح کند.
-
آتش تاب
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که مواد سوختنی در کوره میریزد؛ تونتاب؛ گلخنی.۲. کوره.
-
آداب
فرهنگ فارسی عمید
۱. عادات و رسوم که در یک جامعه پذیرفته شده.۲. [جمعِ ادب] روشهای نیکو.
-
آذرگشسب
فرهنگ فارسی عمید
آتش جهنده؛ برق؛ صاعقه: ◻︎ یکی نیزه زد همچو آذرگشسپ / ز کوهه ببردش سوی یال اسپ (فردوسی: ۲/۳۹۰). Δ دراصل، نام یکی از سه آتشکدۀ بزرگ و معروف عهد ساسانیان بوده است که در شیز آذربایجان قرار داشت.
-
آراب
فرهنگ فارسی عمید
عضوها؛ اندامها.〈 آراب سبعه: (فقه) هفت موضع از بدن که هنگام سجده بر زمین میرسد و عبارت است از پیشانی، دو کف دست، دو سر زانو، و دو انگشت بزرگ پا.
-
آرمان طلب
فرهنگ فارسی عمید
= آرمانگرا
-
آسان یاب
فرهنگ فارسی عمید
آنچه به آسانی بهدست آید؛ آسانرس؛ سهلالوصول.
-
آسیاب
فرهنگ فارسی عمید
۱. = آسیا 〈 آسیای آبی۲. = آس۱۳. (زیستشناسی) = دندان 〈 دندان آسیا
-
آسیب
فرهنگ فارسی عمید
۱. هر عیب، نقص، یا جراحت که به سبب عاملی مانند ضربه ایجاد میشود؛ صدمه.۲. تماس؛ سایش.
-
آشکوب
فرهنگ فارسی عمید
۱. سقف.۲. هر طبقه از بنا: ◻︎ بر آشکوب نخستینْشْ دست فکرت من / به زیر پای فلک را چو نردبان افکند (کمالالدیناسماعیل: ۲۸۵).۳. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین.
-
آشناب
فرهنگ فارسی عمید
= شنا