کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویگن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آرگن
فرهنگ فارسی عمید
عنصر شیمیایی گازی، بیرنگ، بیبو و غیرقابل اشتعال که یکصدم هوا را تشکیل میدهد.
-
آژگن
فرهنگ فارسی عمید
در مشبکی که از پشت آن درون خانه دیده شود؛ غلبکن.
-
آفتابه لگن
فرهنگ فارسی عمید
آفتابه و لگن که از فلزی مانند برنج یا مس ساخته میشود و گاه در سر سفره برای شستن دستودهن میآوردند.
-
آویزگن
فرهنگ فارسی عمید
۱. درآویخته.۲. آنکه به هرکس یا به هرچیز درآویزد.۳. آنکه باعجز و لابه و التماس چیزی بخواهد.
-
اندهگن
فرهنگ فارسی عمید
= اندوهگین
-
بنگن
فرهنگ فارسی عمید
= پلکش
-
پرزگن
فرهنگ فارسی عمید
پارچه یا چیز دیگر که پرز داشته باشد؛ پرزدار.
-
پژاگن
فرهنگ فارسی عمید
چرکین؛ چرکآلود؛ پلید؛ پژوین: ◻︎ لطیف و جوانم چو گل به گاه بهار / پژاگن نیَم سالخورده نیَم (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۸).
-
جگن
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) گیاهی باتلاقی که بعضی از انواع آن دارای الیاف محکم میباشد.۲. پوشال که با آن روی چیزی را بپوشانند.
-
خشمگن
فرهنگ فارسی عمید
= خشمگین
-
ژفگن
فرهنگ فارسی عمید
۱. چرکآلود؛ قیآلود.۲. ویژگی چشمی که در گوشۀ آن ژفک جمع شده باشد.
-
ساتگن
فرهنگ فارسی عمید
= ساتگنی
-
سهمگن
فرهنگ فارسی عمید
= سهمگین
-
شرمگن
فرهنگ فارسی عمید
شرمگین؛ خجل؛ شرمسار؛ شرمنده.
-
شگن
فرهنگ فارسی عمید
= شگون