کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هم مرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ارز
فرهنگ فارسی عمید
۱. (اقتصاد) سند بانکی که ارزش آن به پول خارجی معیّن شده باشد.۲. (اقتصاد) پول خارجی که در داخل مملکت خریدوفروش شود.۳. (بن مضارعِ ارزیدن) = ارزیدن۴. [قدیمی] قدر و قیمت: ◻︎ بسنده کند زاین جهان مرز خویش / بداند همه مایه و ارز خویش (فردوسی: ۲/۲۶۲).۵. [قد...
-
ارز
فرهنگ فارسی عمید
نوعی صنوبر.
-
ارز
فرهنگ فارسی عمید
= برنج۱: ◻︎ روی هم آگندهاند آن نازها / چون ارز در دکهٴ رزازها (ایرجمیرزا: ۱۳۵).
-
ارض
فرهنگ فارسی عمید
زمین.〈 ارض اقدس: [قدیمی، مجاز] شهر مشهد. Δ به مناسبت وجود آرامگاه علیبن موسیالرضا.〈 ارض موعود: [مجاز] سرزمین کنعان؛ فلسطین. Δ به مناسبت اینکه حضرت موسی به بنیاسرائیل وعدۀ بازگشت به آنجا را داده بود.
-
اسپرز
فرهنگ فارسی عمید
= سپرز
-
الغرض
فرهنگ فارسی عمید
کلمهای که در مقام اختصار کلام میگویند، مانند باری، الحاصل، القصه.
-
اندرز
فرهنگ فارسی عمید
۱. پند؛ نصیحت.۲. وصیت.۳. حکایت.
-
باارز
فرهنگ فارسی عمید
۱. ارجمند.۲. گرانبها.
-
بارز
فرهنگ فارسی عمید
۱. نمایان؛ آشکار؛ ظاهر؛ هویدا.۲. [مجاز] مهم.
-
بالفرض
فرهنگ فارسی عمید
فرضاً؛ از روی فرض و گمان؛ بهطور قیاس و پندار.
-
برز
فرهنگ فارسی عمید
۱. کار؛ عمل.۲. (اسم مصدر) کشت؛ زراعت.۳. مالۀ بنایی.۴. مالۀ کشاورزی.
-
برز
فرهنگ فارسی عمید
۱. قد؛ قامت؛ بالا.۲. بلندی: ◻︎ ببودند یک هفته بر برز کوه / سرِ هفته گشتند یکسر ستوه (فردوسی۲: ۳/۱۴۵۳).۳. پشته.۴. کوه.۵. بزرگی؛ شکوه: ◻︎ فروکوفتند آن بتان را به گرز / نهشان رنگ ماند و نه فرّ و نه برز (عنصری: ۳۵۶).۶. زیبایی.
-
بی غرض
فرهنگ فارسی عمید
آنکه قصد و طمع و خواهشی ندارد.
-
پرارز
فرهنگ فارسی عمید
پرارزش؛ پرارج؛ بسیارارزنده؛ پرقیمت.
-
پرز
فرهنگ فارسی عمید
۱. کُرک.۲. (زیستشناسی) تارهایی بسیارنازک و شبیه کرک که روی بعضی از میوهها، از قبیل هلو، به، و مانند آنها وجود دارد.۳. خواب پارچه، از قبیل مخمل و ماهوت.۴. تارهایی شبیه پشم نرم که از ساییده شدن قالی و پارچههای پشمی جمع میشود.