کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرودوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آموت
فرهنگ فارسی عمید
آشیانۀ پرندگان شکاری؛ آشیان: ◻︎ بر قلهٴ قاف بخت و اقبال / آموت عقاب دولت توست (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۰).
-
ابوت
فرهنگ فارسی عمید
۱. پدری.۲. [مجاز] اصل و نژاد.
-
اپیگلوت
فرهنگ فارسی عمید
عضوی غضروفی در حلق که هنگام فروبردن غذا حنجره را میپوشاند و مانع ورود غذا به نای میشود.
-
احوط
فرهنگ فارسی عمید
نزدیکتر به احتیاط.
-
اختاپوت
فرهنگ فارسی عمید
= اختاپوس
-
اخوت
فرهنگ فارسی عمید
۱. برادر بودن؛ برادری.۲. دوستی برادرانه؛ دوستی خالص.
-
ارنئوت
فرهنگ فارسی عمید
غول بیابانی و بیتربیت. Δ دراصل، نام قومی از نژاد هندواروپایی، ساکن کشور آلبانی است.
-
اسکوربوت
فرهنگ فارسی عمید
نوعی بیماری ناشی از کمبود ویتامین C با عوارضی از قبیل: بیاشتهایی، کمخونی، ضعف، تورم و التهاب لثهها، و خونریزی زیرپوستی.
-
انجروت
فرهنگ فارسی عمید
= انزروت
-
انزروت
فرهنگ فارسی عمید
از صمغهای سقزی به رنگ سرخ، زرد، یا سفید با طعم تلخ که از برخی درختان و درختچهها به دست میآید و در معالجۀ بیماریهای درد مفاصل، عرقالنسا، و کرم معده مفید است؛ کنجده؛ کنجیده؛ بارزد؛ بیرزد؛ بیرزه؛ بریزه؛ زنجرو.
-
اوت
فرهنگ فارسی عمید
در فوتبال، خارج شدن توپ از خطوط میدان بازی.
-
اوت
فرهنگ فارسی عمید
ماه هشتم از سال میلادی که دارای ۳۱ روز و تقریبا مطابق ماه مرداد است.
-
اوروت
فرهنگ فارسی عمید
رت؛ برهنه؛ عریان؛ لخت.〈 اوروت کردن: [قدیمی] پر کندن مرغ کشته.
-
باروت
فرهنگ فارسی عمید
مخلوط شوره (نیترات پتاسیم)، زغال، و گوگرد که خاصیت انفجاری دارد و برای ساختن مواد منفجره به کار میرود.〈 باروت بیدود: نوعی باروت که نسبتاً بدون دود است و در ساخت گلولههای توپ و تفنگ به کار میرود.
-
بایکوت
فرهنگ فارسی عمید
تصمیم دستهجمعی چند شخص، شرکت، یا کشور برای قطع روابط خود با یک شخص، شرکت، یا کشور برای ابراز عدم رضایت از عملکرد وی؛ تحریم.