کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هادس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اقدس
فرهنگ فارسی عمید
۱. مقدستر.۲. منزهتر؛ پاکتر؛ پاکیزهتر.۳. عنوانی احترامآمیز برای بزرگان.
-
تحادث
فرهنگ فارسی عمید
با هم حدیث گفتن؛ با هم سخن گفتن.
-
تحدث
فرهنگ فارسی عمید
۱. حدیث کردن؛ سخن گفتن.۲. خبر دادن.
-
تقدس
فرهنگ فارسی عمید
۱. پاک شدن؛ منزه شدن از عیب.۲. پاکیزه بودن.۳. پاکی و پرهیزکاری.
-
تندس
فرهنگ فارسی عمید
= تندیس
-
حادث
فرهنگ فارسی عمید
تازهپدیدآمده.〈 حادث شدن: (مصدر لازم)۱. رخ دادن؛ روی دادن؛ اتفاق افتادن.۲. پیدا شدن؛ پدید آمدن.
-
حدث
فرهنگ فارسی عمید
۱. (فلسفه) = حادث۲. (صفت) ویژگی امری که تازه واقع شده.۳. امری که معروف در سنت وشریعت نباشد؛ بدعت.۴. (اسم، صفت) جوان؛ نوجوان.۵. ادرار، مدفوع، و آنچه وضو را باطل میکند.
-
حدس
فرهنگ فارسی عمید
۱. قضاوت یا اندیشهای که بر پایۀ ظنّ و گمان باشد نه مدرک و استدلال.۲. (اسم مصدر) (فلسفه) [قدیمی] سرعت انتقال در فهم و استنتاج؛ زود دریافتن.= حدس زدن: (مصدر متعدی) گمان بردن و دریافتن امری به گمان و تخمین.
-
حنادس
فرهنگ فارسی عمید
۱. [جمعِ حندس] = حندس۲. سه شب آخر ماه که بسیارتاریک است.
-
حندس
فرهنگ فارسی عمید
شب بسیارتاریک.
-
حوادث
فرهنگ فارسی عمید
= حادثه
-
دس
فرهنگ فارسی عمید
مانند؛ شبیه؛ نظیر: ◻︎ ندید و نبیند تو را هیچکس / گه رزم مثل و گه بزم دس (عنصری: ۳۵۶).
-
روح القدس
فرهنگ فارسی عمید
۱. روح قدسی؛ جان پاک؛ روان پاک.۲. = جبرئیل۳. در آیین مسیحیت، روحی که بر مریم تجلی کرد و بر او دمید و عیسی متولد شد؛ شیداسپهبد؛ روانبخش؛ اقنوم سوم.
-
سادس
فرهنگ فارسی عمید
ششم؛ ششمین.
-
سدس
فرهنگ فارسی عمید
یکششم چیزی؛ ششیک.