کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نواهس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باحث
فرهنگ فارسی عمید
۱. بحثکننده.۲. کاونده.
-
بحث
فرهنگ فارسی عمید
۱. گفتوگو کردن در مورد امر یا مطلبی برای رسیدن به نتیجهای خاص.۲. دعوا؛ بگومگو.۳. جستوجو؛ کاوش؛ پژوهش.
-
بی حس
فرهنگ فارسی عمید
۱. بیحال؛ بیرمق؛ سست و ضعیف.۲. بیدرد.
-
پنج حس
فرهنگ فارسی عمید
حواس خمسه؛ حواس پنجگانه.
-
تفحص
فرهنگ فارسی عمید
جستجو کردن؛ کاوش کردن؛ تحقیق کردن دربارۀ امری یا چیزی.
-
حث
فرهنگ فارسی عمید
= 〈 حث کردن〈 حث کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] تشویق کردن به کاری؛ برانگیختن.
-
حس
فرهنگ فارسی عمید
صدای آهسته.
-
حس
فرهنگ فارسی عمید
درک؛ ادراک؛ دریافت امری.
-
فحص
فرهنگ فارسی عمید
۱. کاویدن؛ جستجو کردن.۲. کاوش؛ جستجو.
-
لواحس
فرهنگ فارسی عمید
خوردنده؛ آکل.
-
مباحث
فرهنگ فارسی عمید
= مبحث
-
مبحث
فرهنگ فارسی عمید
موضوع بحث.
-
متفحص
فرهنگ فارسی عمید
تفحصکننده؛ جوینده؛ کاوشکننده.
-
مستحث
فرهنگ فارسی عمید
برانگیزاننده.
-
نحس
فرهنگ فارسی عمید
۱. شوم؛ بدیمن؛ بدشگون؛ بداختر.۲. در احکام نجوم، ویژگی برخی سیارات.