کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اخف
فرهنگ فارسی عمید
۱. خفیفتر.۲. سبکتر؛ کموزنتر.
-
خف
فرهنگ فارسی عمید
هرچیز خشک مانند گیاه خشک یا پنبه که زود آتش میگیرد و برای روشن کردن آتش به کار میبردند: ◻︎ کزاو بتکده گشت هامون چو کف / به آتش همه سوخته همچو خف (عنصری: ۳۵۷).
-
خف
فرهنگ فارسی عمید
سبُک.
-
درخف
فرهنگ فارسی عمید
زنبور سیاه.
-
مخف
فرهنگ فارسی عمید
سبک؛ سبکبار.
-
مستخف
فرهنگ فارسی عمید
کسی که خوار و سبکشمردهشده؛ خواروزبون.