کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجاتی بک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آبک
فرهنگ فارسی عمید
۱. آب اندک.۲. [قدیمی] در کیمیاگری، جیوه یا سیماب.
-
آیبک
فرهنگ فارسی عمید
۱. ماه بزرگ؛ ماه تمام.۲. بت؛ صنم؛ معشوق.
-
اتابک
فرهنگ فارسی عمید
۱. در دورۀ قاجار، وزیر بزرگ.۲. حاکم محلی.۳. مربی کودک، بهویژه مربی شاهزادگان.
-
ازبک
فرهنگ فارسی عمید
۱. طایفهای از مغولان که از اعقاب سپاهیان چنگیز در ماوراءالنهر و نواحی بین دریاچۀ آرال و دریای خزر هستند.۲. از مردم ازبک؛ ازبکی: کُشتیگیر ازبک.
-
اسبک
فرهنگ فارسی عمید
= آبشار
-
اوزبک
فرهنگ فارسی عمید
= ازبک
-
ایبک
فرهنگ فارسی عمید
۱. ماه.۲. ماه بزرگ؛ ماه تمام.۳. [مجاز] بت؛ صنم.۴. [مجاز] معشوق.
-
بابک
فرهنگ فارسی عمید
۱. عنوان احترامآمیز و مهربانانۀ فرزند به پدر؛ پدرجان: ◻︎ یکبار طبع آدمیان گیر و مردمان / گر آدم است بابت و فرزند بابکی (اسدی: لغتنامه: بابک).۲. (صفت) پرورشدهنده؛ تربیتکننده.۳. (صفت) امین؛ استوار؛ درستکار.
-
بک
فرهنگ فارسی عمید
۱. وزغ.۲. قورباغه.
-
بک
فرهنگ فارسی عمید
۱. پشت؛ دنبال.۲. پشتیبان.۳. (ورزش) مدافع؛ دفاع؛ بازیکن عقب.〈 بکِ چپ: (ورزش) در فوتبال، بازیکنی که جلو دروازهبان و سمت چپ زمین برای دفاع از حملههایی که به دروازه میشود پشت سر بازیکنان دیگر قرار میگیرد؛ دفاع چپ؛ مدافع چپ.〈 بکِ راست: (ورزش...
-
بوبک
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) = هدهد۲. (صفت) دوشیزه.
-
تنبک
فرهنگ فارسی عمید
از آلات موسیقی به شکل دهل که از فلز یا چوب میسازند و در یک طرف آن پوست نازکی میکشند و آن را هنگام نواختن زیر بغل میگیرند و با سر انگشتان به آن میزنند؛ ضرب؛ خمک؛ خنبک.
-
توبک
فرهنگ فارسی عمید
= توتک۳
-
جلبک
فرهنگ فارسی عمید
گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه، و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب، و روی تنۀ بعضی درختها پیدا میشود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده میشود که بر روی آب شناور است. در اقیانوسها بیشتر از همه جا رشد میکند ...
-
چابک
فرهنگ فارسی عمید
۱. چستوچالاک؛ سریع: ◻︎ با همه نیکویی سرودسرای / رودسازی به رقص چابکپای (نظامی۴: ۵۹۵).۲. (قید) بهسرعت.۳. (قید) ماهرانه.۴. [قدیمی] زیبارو.۵. (اسم) [قدیمی] تازیانه.۶. [قدیمی] زرنگ؛ ماهر؛ زبردست.