کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نئوپرن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آرن
فرهنگ فارسی عمید
= آرنج: ◻︎ زمانی دست کرده جفت رخسار / زمانی جفت زانو کرده آرن (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۵ حاشیه).
-
آهرن
فرهنگ فارسی عمید
= اهریمن
-
انترن
فرهنگ فارسی عمید
دانشجوی پزشکی که به منظور ورزیده شدن در رشتۀ خود، چند ترم آخر تحصیل را در بیمارستان و زیر نظر استادان به مداوای بیماران بپردازد.
-
اهرن
فرهنگ فارسی عمید
= اهریمن
-
بیرن
فرهنگ فارسی عمید
= بیرون
-
پرن
فرهنگ فارسی عمید
۱. (نجوم) = پروین: ◻︎ متفرق بنات نعش از هم / به هم اندر خزیده نجم پرن (مسعودسعد: ۳۳۳).۲. = پرنیان
-
پرن
فرهنگ فارسی عمید
۱. گذشته؛ پیشین.۲. (اسم) دیروز؛ روز گذشته.
-
ترن
فرهنگ فارسی عمید
= نسترن
-
ترن
فرهنگ فارسی عمید
واگنهای مسافری یا باری که روی خط آهن حرکت میکنند؛ قطار.
-
تقارن
فرهنگ فارسی عمید
۱. (ریاضی) قرینه بودن؛ تطابق دوشکل در دوسوی یک نقطه.۲. همزمانی بین دوچیز.
-
تمرن
فرهنگ فارسی عمید
۱. افزون شدن یا افزونی کردن بر کسی.۲. خوی گرفتن بر چیزی.
-
درن
فرهنگ فارسی عمید
چرک؛ ریم.
-
سورن
فرهنگ فارسی عمید
۱. حمله و هجوم؛ یورش.۲. (اسم) غوغا و هیاهوی لشکریان هنگام تاختن بر دشمن.
-
شابرن
فرهنگ فارسی عمید
= شاپورگان
-
عرن
فرهنگ فارسی عمید
مرضی که در پایین دست و پای چهارپایان پیدا میشود و موها میریزد و ترکیدگی ایجاد میکند.