کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میان شکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آکر
فرهنگ فارسی عمید
واحد اندازهگیری سطح برابر با حدود ۴۰۴۶ مترمربع.
-
اکر
فرهنگ فارسی عمید
= کُره
-
باکر
فرهنگ فارسی عمید
۱. بامداد.۲. (صفت) ویژگی کسی که در پگاه به جایی میرود.۳. (صفت) آنکه اول از همه پیشی جوید.
-
بکر
فرهنگ فارسی عمید
۱. تازه؛ جدید؛ بدیع.۲. باکره؛ دوشیزه.۳. (قید) [قدیمی] در حال دوشیزگی.
-
بی فکر
فرهنگ فارسی عمید
بیاندیشه؛ کسی که به عاقبت کاری نیندیشد.
-
پرمکر
فرهنگ فارسی عمید
۱. پرحیله؛ پرفریب.۲. پرچاره.
-
پری پیکر
فرهنگ فارسی عمید
کسی که اندام بسیارزیبا مانند اندام پری دارد.
-
پکر
فرهنگ فارسی عمید
۱. گیج؛ سرگشته؛ حیران.۲. اندوهناک.
-
پوکر
فرهنگ فارسی عمید
نوعی بازی و قمار با ورق شبیه بازی آس.
-
پیکر
فرهنگ فارسی عمید
۱. کالبد؛ تن.۲. هیکل.۳. مجسمه؛ تندیس.۴. (ریاضی) رقم؛ شیفر: عدد ۵۹۴ دارای سه پیکرِ ۴، ۹، و ۵ میباشد.۵. [قدیمی] تصویری که نقاش بکشد.
-
پیل پیکر
فرهنگ فارسی عمید
دارای پیکر بزرگ مانند پیل؛ بزرگجثه؛ تنومند.
-
تانکر
فرهنگ فارسی عمید
۱. اتومبیل بزرگ مخزندار، ویژۀ حمل مایعات.۲. مخزن ذخیرهسازی مایعات.
-
تحکر
فرهنگ فارسی عمید
احتکار کردن؛ انبار کردن جنسی به قصد گران فروختن.
-
تذاکر
فرهنگ فارسی عمید
= تذکره
-
تذکر
فرهنگ فارسی عمید
۱. به یاد آمدن.۲. به یاد آوردن؛ یاد کردن.۳. یادآور شدن.۴. [قدیمی] پند گرفتن.