کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مضفد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
افد
فرهنگ فارسی عمید
شگفت؛ عجب؛ عجیب؛ شگفتآور.
-
بلکفد
فرهنگ فارسی عمید
۱. رشوه؛ رشوت.۲. پولی یا چیزی که به قاضی میدهد که حکمی ناحق بدهد.
-
رفد
فرهنگ فارسی عمید
۱. عطا کردن؛ بخشش کردن.۲. یاری کردن؛ کمک کردن.
-
رفد
فرهنگ فارسی عمید
۱. عطا.۲. کمک؛ یاری.۳. قدح بزرگ؛ کاسۀ بزرگ.
-
صفد
فرهنگ فارسی عمید
[قدیمی]۱. عطا؛ بخشش.۲. قید؛ بند.
-
فدفد
فرهنگ فارسی عمید
فلات؛ دشت؛ زمین هموار.
-
مرافد
فرهنگ فارسی عمید
یاریدهنده به یکدیگر.
-
وافد
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که برای رساندن پیغام به جایی میرود؛ رسول.۲. واردشونده؛ درآینده.
-
وفد
فرهنگ فارسی عمید
۱. پیام بردن نزد کسی.۲. (اسم) جماعت؛ گروه.۳. (اسم) [جمعِ وافد] = وافد
-
وفد
فرهنگ فارسی عمید
بالای کوه.