کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخضوضر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آبگذر
فرهنگ فارسی عمید
مجرای آب؛ جای روان شدن آب.
-
آذر
فرهنگ فارسی عمید
۱. آتش.۲. ماه نهم از سال خورشیدی ایرانی.۳. [قدیمی] روز نهم از نهمین ماه تقویم اوستایی که ایرانیان قدیم در ماه آذر این روز را به خاطر یکی شدن نام ماه و روز جشن میگرفتند؛ آذرروز؛ آذرگان؛ آذرجشن: ◻︎ ای خردمند سرو تابانماه / روز آذر می چو آذر خواه (مسع...
-
اخضر
فرهنگ فارسی عمید
۱. سبزرنگ.۲. آبیرنگ.۳. [مجاز] شاداب؛ تروتازه.۴. (اسم) [مجاز] دریا.
-
الحذر
فرهنگ فارسی عمید
حذر؛ بپرهیز؛ بترس؛ دوری کن؛ در مقام بیم دادن و امر به پرهیز کردن از کاری یا چیزی یا کسی گفته میشود: ◻︎ ای رخ چون آینه افروخته / الحذر از آه من سوخته (سعدی۲: ۵۴۹).
-
بدمنظر
فرهنگ فارسی عمید
بدنما؛ بدنمود؛ زشت.
-
بذر
فرهنگ فارسی عمید
بعضی از اندامهای گیاهی مانندِ تخم، غده، یا پیاز که گیاه جدیدی از آن میروید؛ تخم؛ دانه.
-
بزر
فرهنگ فارسی عمید
= بذر
-
بلاذر
فرهنگ فارسی عمید
= بلادُر
-
بلندنظر
فرهنگ فارسی عمید
بلندهمت؛ دارای همت بلند و هدف عالی.
-
بولدوزر
فرهنگ فارسی عمید
ماشینی زنجیردار با بیل فولادی بزرگی در جلو که برای خاکبرداری استفاده میشود.
-
پیزر
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) پوشال؛ نی باریک؛ لوخ؛ جگن.۲. آنچه لای پالان اسب یا الاغ را با آن پر میکنند.
-
تحضر
فرهنگ فارسی عمید
حاضر شدن.
-
تعذر
فرهنگ فارسی عمید
۱. دشوار شدن.۲. عقب ماندن از کاری.۳. امتناع ورزیدن.۴. عذر آوردن.
-
تناظر
فرهنگ فارسی عمید
۱. به یکدیگر نظر کردن؛ به هم نگریستن.۲. با هم در امری گفتگو و جدال کردن.
-
تندگذر
فرهنگ فارسی عمید
آنچه با شتاب و سرعت بگذرد؛ آنچه زود سپری شود؛ زودگذر.