کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متحنف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انف
فرهنگ فارسی عمید
بینی.
-
جنف
فرهنگ فارسی عمید
انحراف از عدل و حق؛ جور؛ ستم.
-
شنف
فرهنگ فارسی عمید
گوشوار؛ گوشواره.
-
صنف
فرهنگ فارسی عمید
۱. گروهی از افراد که در زمینهای خاص فعالیت دارند.۲. [قدیمی] نوع؛ گونه؛ رسته.۳. [قدیمی] پیشهور.
-
عنف
فرهنگ فارسی عمید
شدت و قساوت؛ درشتی.
-
کنف
فرهنگ فارسی عمید
۱. نوعی الیاف محکم از جنس سلولز که برای ساختن طناب و ریسمان به کار میرود.۲. گیاهی از خانوادۀ پنیرکیان که این الیاف از آن ساخته میشود و دانۀ آن به عنوان دارو مصرف میشود؛ ژوت.
-
کنف
فرهنگ فارسی عمید
۱. جانب؛ کرانه.۲. پناه؛ حمایت.
-
کنف
فرهنگ فارسی عمید
توشهدان.
-
لنف
فرهنگ فارسی عمید
۱. مایع بیرنگ یا اندکی زرد متشکل از پلاسما و گلبولهای سفید که ازدیوارۀ مویرگها به بیرون تراویده، در رگهای لنفاوی جریان مییابد و مواد را بین خون و سلولهای بدن جابجا میکند.۲. شیرهای آبکی که در نباتات جریان دارد.
-
مستانف
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که کاری را از سر گیرد؛ آغازکننده؛ استینافدهنده.۲. پژوهشخواه.
-
مشنف
فرهنگ فارسی عمید
زینت و آرایشدادهشده.
-
مصنف
فرهنگ فارسی عمید
تصنیفشده؛ کتاب مرتبشده.
-
مصنف
فرهنگ فارسی عمید
تصنیفکننده؛ نویسندۀ کتاب.
-
مکتنف
فرهنگ فارسی عمید
احاطهکننده؛ فراگیرنده.
-
مکنف
فرهنگ فارسی عمید
پنهانکننده؛ پوشاننده.