کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متجلل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بلل
فرهنگ فارسی عمید
۱. تر کردن با آب.۲. (اسم) تری؛ نمناکی.۳. (اسم) نم.
-
بین الملل
فرهنگ فارسی عمید
= بینالمللی
-
پارالل
فرهنگ فارسی عمید
در ژیمناستیک، دو چوب موازی افقی و نزدیک به هم که روی پایههای عمودی نصب شدهاند و ورزشکاران با آن حرکات ورزشی انجام میدهند.
-
تحلل
فرهنگ فارسی عمید
۱. بحلی خواستن؛ طلب حلالیت کردن.۲. کفاره دادن برای سوگند و رها شدن از قید سوگند با دادن کفاره.
-
تخلل
فرهنگ فارسی عمید
۱. در میان قوم شدن.۲. درآمدن در میان مردم.۳. در چیزی نفوذ کردن و رخنه پیدا کردن.۴. چیزی از لای دندان درآوردن؛ خلال کردن دندان.
-
تذلل
فرهنگ فارسی عمید
۱. خود را خواروذلیل نشان دادن؛ اظهار خواری و فروتنی کردن.۲. خواری؛ زبونی.
-
تعلل
فرهنگ فارسی عمید
۱. علت تراشیدن؛ بهانه آوردن.۲. [مجاز] درنگ کردن.۳. خود را به چیزی سرگرم ساختن.
-
تملل
فرهنگ فارسی عمید
۱. در کیش و شریعت درآمدن؛ جزء ملت شدن.۲. از بیماری یا اندوه بیتابی کردن.
-
جلل
فرهنگ فارسی عمید
عظیم؛ بزرگ.
-
حلل
فرهنگ فارسی عمید
= حُلّه
-
خلل
فرهنگ فارسی عمید
۱. کاهش.۲. رخنه و تباهی در کار.۳. گشادگی و رخنه.۴. آسیب؛ صدمه.۵. [قدیمی] قصور؛ کوتاهی.
-
خلل
فرهنگ فارسی عمید
سوراخها.〈 خللوفُرَج: سوراخها و گشادگیها.
-
زلل
فرهنگ فارسی عمید
۱. (ادبی) در عروض، اجتماع خرم و هتم است که از مفاعیلن فاع باقی بماند و فعل به جای آن بگذارند.۲. [قدیمی] لغزیدن و افتادن.۳. [قدیمی] از حق و صواب منحرفگشتن.۴. [قدیمی] لغزش؛ خطا.۵. [قدیمی] کمی؛ نقصان.
-
طلل
فرهنگ فارسی عمید
۱. آثار بهجامانده از خانهای که خراب شده است؛ ویرانه.۲. کالبد و هیکل چیزی.
-
طلل
فرهنگ فارسی عمید
= طل