کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماچخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برچخ
فرهنگ فارسی عمید
نیزۀ کوچک: ◻︎ از خنجر دورویه سه کشور گرفتنش / وز برچخ سهپایه دو سلطان شکستنش (خاقانی۲: ۷۰۲).
-
چخ
فرهنگ فارسی عمید
غلاف کارد یا شمشیر.
-
چخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. =چخیدن۲. (اسم مصدر) جنگ و ستیز.۳. (اسم مصدر) سعی و کوشش.
-
چخ
فرهنگ فارسی عمید
=چخین
-
چخ
فرهنگ فارسی عمید
کلمهای که هنگام نهیب زدن به سگ و دور کردن آن میگویند.
-
چخ
فرهنگ فارسی عمید
=چِغ
-
چخاچخ
فرهنگ فارسی عمید
= چکاچاک
-
ناچخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. تبرزین: ◻︎ ناچخی راند بر گلوش دلیر / چون بر اندام گور پنجهٴ شیر ـ اژدها را درید کام و گلو / ناچخ هشتمشت ششپهلو (نظامی۴: ۵۷۴).۲. نیزۀ کوتاه.