کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لصغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اوثق
فرهنگ فارسی عمید
محکمتر؛ استوارتر.
-
باسق
فرهنگ فارسی عمید
سربرافراخته؛ ویژگی درخت بلند.
-
تناسق
فرهنگ فارسی عمید
با هم نظموترتیب یافتن و منظم و آراسته شدن.
-
تنسق
فرهنگ فارسی عمید
= تنسخ
-
تنسق
فرهنگ فارسی عمید
با یکدیگر منتظم و آراسته شدن؛ نظموترتیب و هماهنگی یافتن.
-
جواسق
فرهنگ فارسی عمید
= جوسق
-
جوسق
فرهنگ فارسی عمید
قصر؛ کاخ.
-
دمسق
فرهنگ فارسی عمید
ابریشم سفید.
-
دوازده جوسق
فرهنگ فارسی عمید
۱. دوازده کوشک.۲. (نجوم) [مجاز] دوازده برج فلکی.
-
سغ
فرهنگ فارسی عمید
شاخ گاو.
-
سق
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) [عامیانه] قسمت درونی فک اعلی؛ سقف دهان؛ کام.۲. [قدیمی] سقف.۳. [قدیمی] سقف خانه.۴. [قدیمی] گنبد.
-
صاحب نسق
فرهنگ فارسی عمید
مٲمور حفظ نظم و امنیت؛ داروغه.
-
طسق
فرهنگ فارسی عمید
خراجی که از هر جریب زمین زراعتی میگرفتند؛ خراجی که از کشتوزرع گرفته میشد.
-
غاسق
فرهنگ فارسی عمید
۱. تیره و تاریک.۲. شب بسیارتاریک؛ شب تاریک.۳. (اسم) مار سیاه.۴. (اسم) قمر؛ ماه.
-
غسق
فرهنگ فارسی عمید
تاریکی؛ تاریکی اول شب.