کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاسکو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آکو
فرهنگ فارسی عمید
جغد؛ بوم.
-
اشکو
فرهنگ فارسی عمید
= آشکوب
-
تریکو
فرهنگ فارسی عمید
۱. نوعی پارچۀ کشباف از جنس پشم و الیاف مصنوعی.۲. لباس که از این پارچه تهیه شده باشد.
-
تکو
فرهنگ فارسی عمید
۱. موی درهمپیچیده و مجعد: ◻︎ در تکوی توست جان من اسیر / چون غریبی کاو به ظلمت خو گرفت (اثیرالدین اخسیکتی: مجمعالفرس: تکو).۲. نانروغنی.
-
تنباکو
فرهنگ فارسی عمید
۱. = توتون۲. قسمی از توتون که در سر قلیان میریزند و تدخین میکنند.
-
دانکو
فرهنگ فارسی عمید
=دانَک
-
دلکو
فرهنگ فارسی عمید
دستگاه کوچکی در موتور اتومبیل برای توزیع برق جهت تولید انفجار در مخلوط هوا و بخار بنزین.
-
رکو
فرهنگ فارسی عمید
۱. کرباس: ◻︎ بدخواه تو را حادثه چون سایه ملایم / زاین رنگ نیامد به از این هیچ رکویی (انوری: مجمعالفرس: رکو).۲. پارچۀ کهنه؛ لته.۳. تکهای از پارچه یا جامه.۴. جامۀ یکلا.
-
ژنکو
فرهنگ فارسی عمید
درختی تناور و زینتی، بومی چین و ژاپن، با برگهای بادبزنی، و میوههای زردرنگ.
-
سکو
فرهنگ فارسی عمید
برآمدگی از زمین مانند تخت از سنگ یا آجر در کنار در حیاط یا میان باغ و پای درختان سایهدار درست کنند؛ تختگاه.
-
کاکو
فرهنگ فارسی عمید
دایی؛ برادر مادر.
-
کو
فرهنگ فارسی عمید
کجاست؟: ◻︎ کو شد آن دعوی دوازدهفن / وآن همه مردی، ای نه مرد و نه زن (نظامی۴: ۶۵۲).
-
کو
فرهنگ فارسی عمید
که او.
-
کو
فرهنگ فارسی عمید
= کوی
-
کو کو
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) = فاخته۲. آواز فاخته: ◻︎ آن قصر که بر چرخ همیزد پهلو / بر درگهِ او شهان نهادندی رو ـ دیدیم که بر کنگرهاش فاختهای / بنشسته همیگفت که کوکو کوکو (خیام: ۱۰۲).