کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قویجثه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آبسه
فرهنگ فارسی عمید
تورم نقطهای از بدن به دلیل جمع شدن چرک در زیر پوست.
-
آسمان پیسه
فرهنگ فارسی عمید
آسمان در حالی که لکههای پراکنده ابر در آن وجود دارد؛ آسمان پوشیده از لکههای ابر.
-
آسه
فرهنگ فارسی عمید
۱. (ریاضی) محور.۲. (زیستشناسی) دومین مهرۀ گردن انسان که بعد از مهرۀ اطلس قرار دارد.۳. سنگ آسیا.
-
آسه
فرهنگ فارسی عمید
= زنگ۳
-
آکسه
فرهنگ فارسی عمید
۱. بندشده؛ درآویخته: ◻︎ هیچ اهل هوا و بدعت را / چنگ در دامن تو آ کسه نیست (سوزنی: لغتنامه: آکسه).۲. (اسم) قلاب.
-
ابالسه
فرهنگ فارسی عمید
= ابلیس
-
اثاثه
فرهنگ فارسی عمید
کالا؛ متاع؛ مال.
-
احدوثه
فرهنگ فارسی عمید
۱. افسانه؛ حادثۀ عجیب.۲. ذکر؛ نام.۳. حادثه؛ پیشامد.
-
استغاثه
فرهنگ فارسی عمید
کمک خواستن.
-
اصح
فرهنگ فارسی عمید
۱. صحیحتر؛ درستتر؛ راستتر.۲. سالمتر.
-
اغاثه
فرهنگ فارسی عمید
به فریاد کسی رسیدن؛ فریادرسی.
-
افصح
فرهنگ فارسی عمید
۱. فصیحتر؛ خوشبیانتر؛ زبانآورتر.۲. فصیحترین.
-
البسه
فرهنگ فارسی عمید
= لباس
-
القصه
فرهنگ فارسی عمید
در مقام اختصار کلام به کار میرود؛ الغرض؛ الحاصل؛ باری؛ خلاصه: ◻︎ القصه چو قصه اینچنین است / پندار که سرکه انگبین است (نظامی۳: ۵۰۰).
-
انیسه
فرهنگ فارسی عمید
آتش.