کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قره بیگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اخته بیگ
فرهنگ فارسی عمید
کسی که اخته کردن حیوانات به دستور او است؛ میرآخور؛ رئیس اسطبل؛ اختهچی.
-
ایل بیگ
فرهنگ فارسی عمید
۱. نایبرئیس ایل.۲. رهبر ایل.
-
بیگ
فرهنگ فارسی عمید
عنوان شاهزادگان، امیران، فرماندهان سپاه، و سران قبیله.
-
بیگلربیگ
فرهنگ فارسی عمید
۱. در اوایل دورۀ صفوی، عنوان حکام ولایات که غالباً از مرکز تعیین میشدند.۲. در دورۀ قاجاریه، رئیس شهربانی یا حاکم نظامی.
-
ته دیگ
فرهنگ فارسی عمید
مقداری از پلو که در تهِ دیگ چسبیده و برشته شده باشد؛ تهگیره.
-
دریابیگ
فرهنگ فارسی عمید
بزرگ دریا؛ رئیس دریا؛ دریادار.
-
دیگ
فرهنگ فارسی عمید
ظرف فلزی یا سنگی که در آن چیزی بجوشانند یا غذا طبخ کنند.
-
دیگ بردیگ
فرهنگ فارسی عمید
دارویی مرکب از زرنیخ و زنگار و زیبق و آهک که در طب قدیم برای معالجۀ بعضی زخمها و جراحات به کار میرفته؛ مرگ موش.
-
روان ریگ
فرهنگ فارسی عمید
ریگهایی که در بیابان بهواسطۀ وزش باد از طرفی به طرف دیگر میرود و تشکیل تل و پشته میدهد؛ ریگ روان؛ ریگ رونده: ◻︎ به رومی سپاهی نشاید شکست / نساید روانریگ با کوه دست (فردوسی: ۸/۳۴۶).
-
ریگ
فرهنگ فارسی عمید
سنگریزه؛ خردهسنگ؛ شن.〈 ریگ روان: (زمینشناسی) ریگهایی که در بیابان به سبب وزش باد از طرفی به طرف دیگر میرود و گاه بر روی هم جمع میشود و تشکیل تل و پشته میدهد: ◻︎ در بیابان خشک و ریگ روان / تشنه را در دهان چه دُر چه صدف (سعدی: ۱۱۵).
-
زیگ
فرهنگ فارسی عمید
= زیج
-
ساریگ
فرهنگ فارسی عمید
جانوری پستاندار، همهچیزخوار، و کیسهدار، به اندازۀ گربه با دندانهای نیش تیز و بُرّنده که در جنگلهای امریکای جنوبی زندگی میکند.
-
مرده ریگ
فرهنگ فارسی عمید
۱. مالی که از مرده باقی مانده باشد؛ میراث.۲. (صفت) [مجاز] بیهوده؛ بیارزش؛ ناچیز؛ فرومایه: ◻︎ مانْد چون پای مقعد اندر ریگ / آن سر مردهریگش اندر دیگ (سنائی: ۲۰۴)، ◻︎ قوم گفتندش که ای چون تلّ ریگ / پس چه میکردی، کهای، ای مردهریگ؟ (مولوی: ۹۳۸).۳. (ا...
-
میگ
فرهنگ فارسی عمید
= میگو