کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قراول تپه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اپه
فرهنگ فارسی عمید
در شمشیر بازی، شمشیری به طول ۱۱۰ سانتیمتر با تیغۀ سهگوش و شیاردار. = شمشیربازی
-
په
فرهنگ فارسی عمید
در مقام شگفتیِ همراه با اعتراض گفته میشود؛ به؛ وه.
-
په
فرهنگ فارسی عمید
= پیه: ◻︎ صد جگر پاره شد به هر سویی / تا درآمد پهی به پهلویی (نظامی۴: ۵۵۶).
-
تپه
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زمینشناسی) برآمدگی کمارتفاع پوستۀ زمین.۲. هر چیز انباشتهشده بر روی هم.
-
تک لپه
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی که دانههای آن دارای یک لپه باشد، مانند گندم و ذرت؛ ذوفلقه.
-
چپه
فرهنگ فارسی عمید
پاروی قایقرانی
-
چپه
فرهنگ فارسی عمید
۱. واژگون.۲. کسی که بیشتر با دست چپ کار میکند؛ چپدست.〈 چپه شدن: (مصدر متعدی) [عامیانه] = 〈 چپه کردن〈 چپه کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه]۱. واژگون شدن؛ وارون شدن.۲. [مجاز] خوابیدن.
-
خپه
فرهنگ فارسی عمید
= خبک
-
درپه
فرهنگ فارسی عمید
= درپی
-
دولپه
فرهنگ فارسی عمید
گیاههای گلدار که دانههای آنها دولپه دارد، مانند نخود، لوبیا، باقلا؛ ذوفلقتین.
-
سپه
فرهنگ فارسی عمید
= سپاه
-
کاناپه
فرهنگ فارسی عمید
نوعی مبل دراز به شکل نیمکت که چند نفر میتوانند روی آن بنشینند.
-
کپه
فرهنگ فارسی عمید
ظرفی چوبی که برای کارهای ساختمانی در آن خاک یا گل میریزند.
-
کپه
فرهنگ فارسی عمید
=کبه
-
کرپه
فرهنگ فارسی عمید
=شبدر