کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیفا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آلفا
فرهنگ فارسی عمید
نام حرف اول الفبای یونانی (α). Δ در بعضی رشتههای علمی در نامگذاری برخی اشیا به کار برده شده: ذرات آلفا، اشعهٴ آلفا.
-
اختفا
فرهنگ فارسی عمید
پنهان شدن؛ نهان شدن؛ پوشیده شدن.
-
اخفا
فرهنگ فارسی عمید
پنهان کردن؛ نهان کردن؛ پوشیده داشتن.
-
اخوان الصفا
فرهنگ فارسی عمید
۱. برادران پاکدل؛ دوستان یکدل.۲. انجمنی از حکما و علمای ایرانی که در اواسط قرن چهارم هجری در بصره و بغداد تشکیل شد و هدف آنان هماهنگ ساختن شرع اسلام با فلسفۀ یونان و ترویج حکمت یونانی در ممالک اسلامی بود و در حدود پنجاه رساله در رشتههای مختلف علمی...
-
ارفع
فرهنگ فارسی عمید
۱. رفیعتر؛ بلندتر.۲. بلندقدرتر؛ بلندپایهتر؛ برتر.
-
استخفا
فرهنگ فارسی عمید
۱. پنهان شدن.۲. پنهان کردن.
-
استشفا
فرهنگ فارسی عمید
شفا خواستن؛ طلب شفا کردن.
-
استصفا
فرهنگ فارسی عمید
گرفتن همۀ اموال کسی.
-
استعفا
فرهنگ فارسی عمید
۱. درخواست کنارهگیری از کار و شغل.۲. کنارهگیری کردن از کار و شغل.۳. [قدیمی] طلب عفو کردن؛ عفو خواستن.
-
استکفا
فرهنگ فارسی عمید
کفایت خواستن.
-
استیفا
فرهنگ فارسی عمید
۱. حق یا مال را بهطور کامل گرفتن.۲. کاری را بهطور کامل انجام دادن؛ حق چیزی را ادا کردن.۳. [قدیمی] شغل و وظیفۀ مستوفی؛ حساب مالیات.۴. (ادبی) ادا کردن حق مطلب به نحو احسن.
-
اصطفا
فرهنگ فارسی عمید
۱. گزین کردن؛ برگزیدن.۲. کسی را برگزیدن و مورد محبت قرار دادن.
-
اصفا
فرهنگ فارسی عمید
صاف کردن؛ خالص کردن.
-
اطفا
فرهنگ فارسی عمید
خاموش کردن؛ فرونشاندن آتش.
-
اقتفا
فرهنگ فارسی عمید
۱. پیروی کردن؛ از پی رفتن؛ از پی کسی یا چیزی رفتن؛ پیروی.۲. (ادبی) مطابق وزن و قافیۀ شعر کسی شعر سرودن.