کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرتغم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اراقم
فرهنگ فارسی عمید
= ارقم
-
ارقم
فرهنگ فارسی عمید
مار سیاهوسفید کشنده.
-
اسپرغم
فرهنگ فارسی عمید
۱. گُل.۲. هر گیاه خوشبو.۳. (زیستشناسی) = ریحان
-
اسفرغم
فرهنگ فارسی عمید
= اسپرغم
-
بقم
فرهنگ فارسی عمید
درختی بلند با برگهایی مانند برگ بادام، گلهای ریز، میوۀ گِرد، و چوب سرخرنگ که از آن در رنگرزی استفاده میشود.
-
بلغم
فرهنگ فارسی عمید
۱. مادهای سفید و لزج که غالباً هنگام بیماری از داخل بدن و دستگاه گوارش مترشح و به خارج دفع میشود؛ خلط سینه و بینی.۲. (طب قدیم) از اخلاط چهارگانۀ بدن.
-
بی غم
فرهنگ فارسی عمید
بیاندوه؛ آنکه غم و غصه ندارد.
-
درغم
فرهنگ فارسی عمید
از الحان قدیم ایرانی: ◻︎ چنان مستغرقم در غم که مطرب / اگر درغم سراید غم فزاید (ابوسلیک: شاعران بیدیوان: ۶).
-
راقم
فرهنگ فارسی عمید
نویسنده؛ محرر؛ محرر کتاب یا نامه.
-
رغم
فرهنگ فارسی عمید
خلاف میل کسی رفتار کردن.
-
رقم
فرهنگ فارسی عمید
۱. (ریاضی) هریک از علاماتی که برای نمایاندن اعداد به کار میرود، مانند ارقام فارسی و عربی (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، و ۱۰) و ارقام لاتینی (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، و ۱۰)؛ عدد.۲. [قدیمی] خط؛ نوشته.۳. [قدیمی] نشان.۴. [قدیمی] پیکره.۵. [قدیمی] کتابت.&...
-
سپرغم
فرهنگ فارسی عمید
۱. گل و سبزه.۲. گلوگیاه معطر؛ ریحان: ◻︎ عقل ز بسیارخوری کم شود / دل چو سپرغم، سپرِ غم شود (نظامی۱: ۸۴).
-
سقم
فرهنگ فارسی عمید
۱. مرض؛ بیماری.۲. [مقابلِ صحت] ناصحیح بودن؛ نادرستی.
-
شاه اسپرغم
فرهنگ فارسی عمید
= ریحان
-
شاه سپرغم
فرهنگ فارسی عمید
= شاهاسپرغم