کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیرمترقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ترقب
فرهنگ فارسی عمید
۱. مراقب بودن.۲. انتظار داشتن.۳. انتظار؛ چشمداشت.
-
تعاقب
فرهنگ فارسی عمید
عقب هم رفتن؛ از پی هم آمدن؛ دنبال کردن.
-
ثاقب
فرهنگ فارسی عمید
۱. نافذ (فکر).۲. [جمع: ثَواقِب] روشن؛ تابان؛ درخشان.۳. (پزشکی) ویژگی دردی که صاحب آن میپندارد اندام او را سوراخ میکنند.
-
ثقب
فرهنگ فارسی عمید
۱. سوراخ کردن.۲. (اسم) سوراخ؛ رخنه.
-
ثقب
فرهنگ فارسی عمید
= ثقبه
-
ثواقب
فرهنگ فارسی عمید
روشن؛ درخشان. Δ در معین مفرد برای موصوف جمع به کار میرود.
-
چارقب
فرهنگ فارسی عمید
= چهارقب: ◻︎ هر شاهبیت من که در این طرز گفتهام / شاهان به گرد چارقب زر نوشتهاند (نظامقاری: لغتنامه: چارقب)، ◻︎ دامنآلوده مکن چارقب هستی را / جامهٴ عاریه را پاک نگه باید داشت (شفیعاثر: لغتنامه: چارقب).
-
چهارقب
فرهنگ فارسی عمید
نوعی جامه با حاشیۀ زردوزی که پادشاهان ایران و توران بر تن میکردند.
-
ذوالمناقب
فرهنگ فارسی عمید
صاحب منقبتها؛ دارای هنرها و کارهای نیکو.
-
راغب
فرهنگ فارسی عمید
رغبتکننده؛ خواهان؛ مایل.
-
زرغب
فرهنگ فارسی عمید
= ساغری
-
سغب
فرهنگ فارسی عمید
۱. گرسنگی.۲. درماندگی.
-
سیمین غبغب
فرهنگ فارسی عمید
کسی که غبغب سفید مانند نقره دارد.
-
شغب
فرهنگ فارسی عمید
۱. شور و غوغا.۲. فتنه و آشوب.
-
عاقب
فرهنگ فارسی عمید
ازپسآینده؛ جانشین.