کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آقچه
فرهنگ فارسی عمید
۱. سکۀ سیم یا زر؛ زر یا سیم مسکوک؛ پول طلا یا نقره: ◻︎ آقچهٴ زر کو هزارسال بماند / عاقبتش جای هم دهانهٴ گاز است (خاقانی: ۸۲۹).۲. ریزۀ زر.
-
آلوچه
فرهنگ فارسی عمید
نوعی از آلوی ریز و ترش؛ نلک.
-
آنچه
فرهنگ فارسی عمید
آن چیز؛ آن چیز که؛ هرچه؛ هرچه که؛ هرچیز که.
-
اخچه
فرهنگ فارسی عمید
= آقچه
-
ارچه
فرهنگ فارسی عمید
= اگرچه: ◻︎ ز مادر همه جنگ را زادهایم / همه بندهایم ارچه آزادهایم (فردوسی: ۳/۱۰).
-
افچه
فرهنگ فارسی عمید
آنچه از چوب و پارچه و جز آن به شکل انسان در کشتزار برپا کنند که جانوران از آن بترسند و به زراعت آسیب نرسانند؛ مترسک؛ هراسه؛ داهل.
-
اقچه
فرهنگ فارسی عمید
= آقچه
-
اگرچه
فرهنگ فارسی عمید
اگرچنانچه؛ اگرچند؛ گرچه.
-
انبانچه
فرهنگ فارسی عمید
انبان کوچک.
-
بادامچه
فرهنگ فارسی عمید
= بادامک
-
بارنامچه
فرهنگ فارسی عمید
= بارنامه
-
بازارچه
فرهنگ فارسی عمید
بازار کوچک؛ بازار کوتاه.
-
بازیچه
فرهنگ فارسی عمید
۱. هرچه با آن بازی کنند.۲. اسباببازی کودکان.۳. [قدیمی] غیر جدی؛ مزاح؛ شوخی: ◻︎ نگویند از سر بازیچه حرفی / کزآن پندی نگیرد صاحب هوش (سعدی: ۹۵).
-
باغچه
فرهنگ فارسی عمید
۱. باغ کوچک.۲. قطعهزمینی که در آن گُلکاری کنند؛ کرته؛ کاله.
-
بالشچه
فرهنگ فارسی عمید
بالش کوچک؛ بالشک؛ بالشتک.