کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علي أهبة الاستعداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آباد
فرهنگ فارسی عمید
۱. ویژگی جایی که مردم در آن زندگی میکنند: ◻︎ مانند تو آدمی در آباد و خراب / باشد که در آیینه توان دید و در آب (سعدی۲: ۷۱۵).۲. ویژگی جایی که آب و گیاه دارد و باصفا و بارونق است؛ خُرم: ◻︎ بدو گفت کای خواجهٴ سالخَورد / چنین جای آباد ویران که کرد؟ (فردو...
-
آباد
فرهنگ فارسی عمید
= ابد
-
آتریاد
فرهنگ فارسی عمید
دستهای سرباز.
-
آتش نهاد
فرهنگ فارسی عمید
آنکه یا آنچه طبع آتش دارد یا به رنگ آتش است.
-
آحاد
فرهنگ فارسی عمید
۱. = احدْ۲. (ریاضی) گروه اول اعداد، شامل عدد ۱ تا ۹؛ یکان.۳. تکتک مردم.
-
آدمیزاد
فرهنگ فارسی عمید
مردم؛ انسان؛ زادۀ آدمی؛ بشر.
-
آزاد
فرهنگ فارسی عمید
۱. رها؛ یله؛ رسته.۲. بدون دلبستگی به دنیا و تعلقات آن؛ وارسته: ◻︎ عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه / پای آزادان نبندند ار به جایی رفت رفت (حافظ: ۱۸۲).۳. بیقیدوبند.۴. آنکه آزادی دارد.۵. آنکه یا آنچه وابسته به ارگان دولتی نباشد.۶. [مقابلِ ممنوع]...
-
آزاده نژاد
فرهنگ فارسی عمید
اصیل؛ نجیب.
-
آلیداد
فرهنگ فارسی عمید
= عضاده
-
اباعد
فرهنگ فارسی عمید
کسانی که نسبت دورتری با شخص دارند.
-
ابدالآباد
فرهنگ فارسی عمید
۱. بهطور همیشگی؛ تا ابد.۲. (اسم) زمان بیپایان.
-
ابعاد
فرهنگ فارسی عمید
= بُعد〈 ابعاد هندسی (ثلاثه، سهگانه): (ریاضی) طول (درازا)، عرض (پهنا)، و عمق (ژرفا).
-
ابعاد
فرهنگ فارسی عمید
دور کردن؛ تبعید کردن.
-
ابعد
فرهنگ فارسی عمید
بعیدتر؛ دورتر.
-
اتحاد
فرهنگ فارسی عمید
۱. یکی شدن؛ یگانگی کردن.۲. یگانگی داشتن؛ یگانگی؛ همدستی.۳. (ریاضی) تساویای که یک یا چند متغیر دارد و به ازای همۀ مقادیر متغیرها صدق میکند.